فصلعشق خونین

فصل۲《عشق خونین 》
پارت ۷۸

ات در فکر فرو رفت و بازم دست هایش را از دست و جیمین بخاطر دروغی که به ات گفت پشیمون بود ولی بازم سکوت کرد پادشاه دنیا خون‌شام ها از جیمین خواست تا ازدواج کنه و بر تخت حکومت بنشینید و نظارت که وزیر حکومت را در دست اش بگیره از ولی
جیمین نمیتوانست با کسه دیگی ازدواج کنه و برایه شکستن طلسم ات را به دنیا خودش میبره و همچنین برایه ملکه بودن ... ات سکوت کرده بود و به درخت ها خیره شده بود جیمین گذاشت تا ات راحت باشه و اونم سکوت کرد ولی بازم بخاطر دروغی که گفت دلشوره داشت
جیمین: امممم ات میشه بریم خوابیم
ات شوکه نگاهش کرد و زود گفت
ات: برمی بخوابیم
جیمین خنده ای کرد
جیمین: فکر کنم خانم م*نحرف شده نه
با چشم های خماری بهش خیره شد ات لبخندی زد و هولکی گفت
ات: نه بابا من .. نه هرگز
جیمین : پس چرا شوکه شدی ؟
ات: خب راستش تازه الان صبح چطور بریم بخوابیم
جیمین مچ دست ات را گرفت و بلند شد به دنیال خودش کشوند تا اتاق خودش
ات: جیمین کجا
وارد اتاق شدن و سمته تخت رفتن مچ دست ات را راه کرد و رو تخت دراز کشید .. دستش رو گذاشت رو جا خالی تخت و گفت
جیمین : نمیخواهی بیای
ات بدونه هیچ معطلی سمته تخت رفت و کنار جیمین دراز کشید و سرش را گذاشت رو س*ینه جیمین و اونم دستش را دوره ات حلقه کرد و بیشتر به خودش نزدیک کرد و سکوت شد سی سانیه ای نگذشت که جیمین گفت
جیمین : به چی فکر میکنی ؟
ات : ها .. چی
جیمین : عزیزم گفتم به چی فکر میکنی ..
ات: جیمین .. من می‌خواهم با تو برم
جیمین زود نشست و ات هم نشست
روبه رو هم بودن و جیمین با چشم های درشت بهش خیره بود
جیمین: واقعا
ات : آره ولی .. باید قول بدی که دوباره برگردیم اینجا
جیمین بدونه هیچ معطلی دست های ات را گرفت و بوسی روش گذاشت و بینه دست های خودش گرفت گفته بود
جیمین : بایه دوباره برمیگردیم
ات لبخند زد و جیمین اون را در اغوشش کشید و با حرفی که زد کمی پشیمون بود چه نمیتونست بهش دروغ بگه
________________. شب

هر دو دست تو قفل دست هم از پله ها پایین رفتن و سمته سالن رفتن
جیا : اونی بیدار شدی
ات: آره
جیمین : سوی جانگ نیومده
جیا : الانا ست که بیاد
بچه ها مشغول بازی کردن بودن و رو فرش نشسته بودن ات و جیمین هم کناره هم نشستن و جیا گفت
جیا : اونی امروز قراره سویون بیاد
ات : چی واقعا
دیدگاه ها (۳)

فصل۲ 《عشق خونین 》پارت ۷۹با خوشحالی روبه جیمین کرد ات: بعد از...

فصل۲ 《عشق خونین 》پارت ۸۰ات زود نگاهش. را به جیمین دوخت ات: ف...

فصل۲《عشق خونین 》پارت ۷۷جیمین : آره خب‌ تو عاشقمی و منم دیونه...

فصل۲《 عشق خونین 》پارت ۷۶بعد از صبحونه سوی جانگ رفت سره کارش ...

( گناهکار ) ۷۰ part جیمین خندید و درحالی که دستشو گرفته بود ...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط