فصل عشق خونین

فصل۲ 《عشق خونین 》
پارت ۷۹
با خوشحالی روبه جیمین کرد
ات: بعد از این همه وقت بلخره میاد جیمین ... تهیونگ کجاست
جیمین: اممم خونه من اونجاست
ات : کاش باهات اومده بود
جیمین: چطور ؟
ات: سویون، بخاطر اون داغون شد .. نمیتونست عشقش رو فراموش کنه
جیمین : درست مثل ما
ات نگاهش رو از جیمین گرفت و به جیا دوخت و با ناراحتی گفت
ات: کی قراره بیاد
جیا : فکر کنم با سوی جانگ میاد
ات منتظر ماند و در افکارش غرق شده بود و جیمین هم تکیه به مبل به بچه ها خیره شده بود صدا زنگ زنگ به گوش همه خورد و ات زود بلند شد سمته در رفت و سویون و سوی جانگ را دید که مشغول کشیدم پالتو هایشان بودن
ات: سویون
سویون نگاهش را به ات دوخت و زود سمتش رفت و در اغوشش گرفت
سویون : اونی دلم برات خیلی تنگ شده بود،
با بغض تو گلوش گفت
ات: منم همین طور ..
بلخره بعد از کلی دلتنگی از هم جدا شدن و سویون روبه جیا کرد و بغلش گرفت و ازش جدا شدن
سویون : چه خوشگل شدی
جیا : ممنونم ...
جیمین : شما هم خوشگل شدی
سویون شوکه روبه در سالن کرد و خنده ای کرد زود سمته جیمین رفت و بغلش گرفت
سویون : باورم نمیشه خودتی جیمین ...
جیمین : نه خودم نیستم
هر دو خنده ای کردن و سویون از جیمین جدا شد زود گفت
سویون: تهیونگ کجاست ؟
جیمین : اون یه جایی هستش که منتظرته
سویون : کجا بریم پیشش یا اصلا چرا نیاوردیش اینجا
جیمین : نمیشه گفت خودت باید بری دنبالش
سوی جانگ: خب بریم تو
سمته مبل ها رفتن و نشستن
سویون مشغول برادر زاده هایش بود زود و باهاشون حرف می‌زد تا اینکه شام حاضر شد و همه سمته میز رفتن ... سکوت بینشون بود تا اینکه جیمین گفت
جیمین : خب میخواستم یه چیزی بگم بهتون
همه نگاه شون رو به جیمین دوخت آن
جیمین : ما قراره بریم
سوی جانگ لقمه تو دهن اش را قورت داد و گفت
سوی جانگ: شما منظور ؟
جیمین : من و ات
سوی جانگ: اونی کجا میخواهی بری
ات : راستش برایه اینکه این طلسم شکسته شه باید با جیمین بریم
سوی جانگ: چطور من چیزی نمیدونم
ات: راستش جیمین همه این مدت دنبال اون گل میگشت
سوی جانگ در افکارش غرق شده به بشقاب اش خیره شد
سویون : کی میرید
جیمین : فردا صبح
دیدگاه ها (۳)

فصل۲ 《عشق خونین 》پارت ۸۰ات زود نگاهش. را به جیمین دوخت ات: ف...

فصل۲ 《عشق خونین 》پارت ۸۱سوی جانگ: میدونم اونی ولی ... مطمئنی...

فصل۲《عشق خونین 》پارت ۷۸ات در فکر فرو رفت و بازم دست هایش را ...

فصل۲《عشق خونین 》پارت ۷۷جیمین : آره خب‌ تو عاشقمی و منم دیونه...

( گناهکار ) ۶۷ part ات : جوابتو از جیمین گرفتی دیگه لازم نیس...

( گناهکار ) ۶۰ part خورشید کم کم از آسمان می‌رفت عصر دیر و...

( گناهکار ) ۷۰ part جیمین خندید و درحالی که دستشو گرفته بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط