رمان خانواده پارت بیست و دو ( ادامه پارت)
رمان خانواده پارت بیست و دو ( ادامه پارت)
شخصیت ها : ا/ت ( مادر ) جونگ سوک ( پدر ) اون وو ( پسر )
میخوای الان ببینیم بزرگ شده یانه ؟
سون هو گفت : نه نه گوه خوردم باشه من میرم
مامان گفت : دیگه دیره تو گوهتو خوردی
و یه گولوله شلیک کرد تو مغزش و مامان بابا رفتن سراق بقیه و بقیه رو هم کشتن و من حس میکردم که دارم فیلم اکشن میبینم اصلا نمیدونستم از چه قراره یعنی مامان بابای من هردو مافیا بودن ؟
بعد کشتو کشتار که تمون شد مامان با یه صورت پر خون اومد پیش من و گفت : حالت خوبه ؟ اون عوضی حرومزاده چه تور جورعت کرده تفنگ بزاره رو سر بچه من
من گفتم : مامان الان اینجا چه اتفاقی افتاد ؟ الان هردو شما مافیاین یعنی فقط من مافیا نبودم بیاین منم مافیا کنید دیگه
بعد مامان خندید و گفت : اشکال نداره حد اقل از این کار پول در میاریم
بعد مامان برگش و به با گفت : مگه نه جونگ سو.....
که دید بابا نیست و تا پاشد ببینه بابا کجاست یه چیز شبیه تیر خورد تو گردنش ولی تیر نبود شبیه از اون گلوله های خواب اورد بود و تا خواستم پاشم ببینم مامان چی شده یه دونه از همونا به من خورد و بیهوش شدم و....
شخصیت ها : ا/ت ( مادر ) جونگ سوک ( پدر ) اون وو ( پسر )
میخوای الان ببینیم بزرگ شده یانه ؟
سون هو گفت : نه نه گوه خوردم باشه من میرم
مامان گفت : دیگه دیره تو گوهتو خوردی
و یه گولوله شلیک کرد تو مغزش و مامان بابا رفتن سراق بقیه و بقیه رو هم کشتن و من حس میکردم که دارم فیلم اکشن میبینم اصلا نمیدونستم از چه قراره یعنی مامان بابای من هردو مافیا بودن ؟
بعد کشتو کشتار که تمون شد مامان با یه صورت پر خون اومد پیش من و گفت : حالت خوبه ؟ اون عوضی حرومزاده چه تور جورعت کرده تفنگ بزاره رو سر بچه من
من گفتم : مامان الان اینجا چه اتفاقی افتاد ؟ الان هردو شما مافیاین یعنی فقط من مافیا نبودم بیاین منم مافیا کنید دیگه
بعد مامان خندید و گفت : اشکال نداره حد اقل از این کار پول در میاریم
بعد مامان برگش و به با گفت : مگه نه جونگ سو.....
که دید بابا نیست و تا پاشد ببینه بابا کجاست یه چیز شبیه تیر خورد تو گردنش ولی تیر نبود شبیه از اون گلوله های خواب اورد بود و تا خواستم پاشم ببینم مامان چی شده یه دونه از همونا به من خورد و بیهوش شدم و....
۳.۱k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.