در ذهن من

در ذهن من
یک زنِ معصوم نشسته است،
ساده اما زیبا،
بویِ سیب یا سبزه می‌دهد.
بر تن دارد

روپوش یا پیرهن‌خوابی آرمانی،
موهایش
نرم است و به رنگ قهوه‌ای روشن،

مهربان است و بسیار پاکیزه،
بی ذره‌ای خودنمایی

اما

هیچ خیالی در سر ندارد.
دیدگاه ها (۷)

میشـود اندڪی برایت بمــــیرمتاباورت شـــــود خاطـــــرت را ب...

مثل شیری که شده عاشق چشمان غزالبی‌رمق کرده مرا ناز دو چشمان ...

نمی دانستم دلتنگیتقلبم را مچاله می کندنمی دانستم و گرنهاز را...

نگاه کنآن دور دست ها یکی تنها به انتظار ایستاده لبخندی عاشقا...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط