MaahBanafsham

#Maah_Banafsham

#part86

همینجوری داشتم س‍.ی‍.ن‍.ه هاشو میخوردم که کم کم دهنم شل شد و خوابم برد
#دیانا:
ارسلان شبیه بچه کوچولو ها افتاده بود به جون س‍.ی‍.ن‍.ه هام
داشتم با لذت نگاهش میکردم
و دستمو میکشیدم به پشتش
کم کم دهنش شل شد که فهمیدم خوابش برده
همینجوری با لبخند داشتم نگاهش میکردم
یکم از س‍.ی‍.ن‍.ه هام تو دهنش بود
میخواستم درس بیارم که تند تند شروع کرد به خوردن
+اروم ارسلانم اروم تر(با لبخند)
همینجوری داشت میخورد و نگام میکرد
که یهو گازی از ن‍.و.ک س‍.ی‍.ن‍.م گرفت
که همون موقع ناخنمو کشیدم رو بازوش
_گربه هم شدی؟؟
+چطور(خنده)
_چنگ میندازی
+دردت اومد؟؟
_نه جوجه دردم نیومد فقط شانس بیاری جاش نمونه
با این حرفش استرس گرفتم
_چرا رنگت پریدددد،دیوونه باهات شوخی کردممممم(خنده)
+خیلی بدی
_میدونم
+نمیخوای بری سر جات بخوابی؟؟
_نه
+چرا
_چونکه
+اذیت نکن دیگه
_مگه خوابت نمیومد؟؟اگه خوابت نمیاد یه دور دیگه بریم؟!
+نه غلط کردم الان میخوابم
ارسلان داشت همینجوری میخندید
خوشش میومد ازش حصاب میبردم
چشمامو بستم و به خواب عمیقی فرو رفتم....
دیدگاه ها (۰)

#Maah_Banafsham ‌#part87‌صبح با احساس خفگی پاشدم که دیدم ارس...

#Maah_Banafsham‌#part88‌+اها_بزار زنگ بزنم غذا بیارن،چی میخو...

#Maah_Banafsham‌#part85‌_خانوم کوچولوم قهره؟+ولم کن(گریع)_نم...

تو روبیکا فالو کنید

نام فیک:عشق مخفیPart: 19ویو ات*اون دختره کیه؟ *دوست دخترشه؟*...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط