از خوانندگی تا مافیا
از خوانندگی تا مافیا
پارت⁹
از پله ها رفتم پایین دختره موهاشو میکشید یا خدا چقدر کیوته این ادم
ش:نمیخوای بس کنی
ات:ها تو مگ تو مگه بیرون نبودی اینجا چیکار میکنی
ش:هوم حالت خوبه؟
ات:(سرخ شد بچه)(موهاشو گذاپشت گوشش)منو ولش اینارو ببین
ش:کیه؟
ات:اعضای گروه فایر با لیدرشون کار دارن
ش:امممممم باشه تو خوبی بردار بگو اصباب کشی کردن رفتن
ات:اخه من(با انگشتش اشاره کرد به خدش)
ش:هوم من رفتم لباسامو بپوشم(از پله ها رف بالا)
ات:(یه نفس عمیقــ)
بله بفرمایید،خیر نیستن اسباب کشی کردن منم این خونه رو با نامزدم ازشون گرفتم
بله نه ببخشید اجازه ورود ندارید،شوهرم خونه نیستن
نامجون:مگه نگفتی با نامزدت خریدی؟کی وقت کردین ازدواج کنین ک شوهرت باشه
ات:اقایون لطفا مزاحم نشید وگرنه
ته:با شما کار نداریم با اتاقتون کار داریم
جیهوپ:یه امانتی داریم میخوایم برداریم
ات:گفتم ک نه من اجازه ندارم مرد غریبه به خونم راه بدم(اهو دختره بیشعور انگار واقعی خونه خودشه)
ته:یعنی باز نمیکنی
ات:خیر بفرمایید(چیک)
شوگا:چیشد؟
ات:یخ بود اب شد نمیدونم چیشد خب،فقط میدونم ک میخوان بیان اتاقتو یه امانتی ببرن
شوگا:چه امانتی نگفتن
ویو شوگا
واقعن نمیدونم چیه رفتم اتاقم ک ببینم میتونم اونو پیدا کنم
ولی مگه اینا ول کن بودن همش زنگ میزدن
به ا/ت گفتم ک حوابشونو بده بیان تو
²⁰:like
⁵⁵: comment
پارت⁹
از پله ها رفتم پایین دختره موهاشو میکشید یا خدا چقدر کیوته این ادم
ش:نمیخوای بس کنی
ات:ها تو مگ تو مگه بیرون نبودی اینجا چیکار میکنی
ش:هوم حالت خوبه؟
ات:(سرخ شد بچه)(موهاشو گذاپشت گوشش)منو ولش اینارو ببین
ش:کیه؟
ات:اعضای گروه فایر با لیدرشون کار دارن
ش:امممممم باشه تو خوبی بردار بگو اصباب کشی کردن رفتن
ات:اخه من(با انگشتش اشاره کرد به خدش)
ش:هوم من رفتم لباسامو بپوشم(از پله ها رف بالا)
ات:(یه نفس عمیقــ)
بله بفرمایید،خیر نیستن اسباب کشی کردن منم این خونه رو با نامزدم ازشون گرفتم
بله نه ببخشید اجازه ورود ندارید،شوهرم خونه نیستن
نامجون:مگه نگفتی با نامزدت خریدی؟کی وقت کردین ازدواج کنین ک شوهرت باشه
ات:اقایون لطفا مزاحم نشید وگرنه
ته:با شما کار نداریم با اتاقتون کار داریم
جیهوپ:یه امانتی داریم میخوایم برداریم
ات:گفتم ک نه من اجازه ندارم مرد غریبه به خونم راه بدم(اهو دختره بیشعور انگار واقعی خونه خودشه)
ته:یعنی باز نمیکنی
ات:خیر بفرمایید(چیک)
شوگا:چیشد؟
ات:یخ بود اب شد نمیدونم چیشد خب،فقط میدونم ک میخوان بیان اتاقتو یه امانتی ببرن
شوگا:چه امانتی نگفتن
ویو شوگا
واقعن نمیدونم چیه رفتم اتاقم ک ببینم میتونم اونو پیدا کنم
ولی مگه اینا ول کن بودن همش زنگ میزدن
به ا/ت گفتم ک حوابشونو بده بیان تو
²⁰:like
⁵⁵: comment
۷.۹k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.