همه چیز از دست تو آغاز شد

همه چیز از دست تو آغاز شد
وقتی دست هایم را گرفتی
تا که از دست نروم
تا که از دست ندهم
حالا در مرور خاطره ها
چه بخندم چه بگریم
هی با خودم می گویم :
" از دست تو ! "
من آن کبوتر جلد ام
که دانه می خورد
فقط
از دست تو !

#آرش_ناجی
#شعر #شعر_معاصر
دیدگاه ها (۲۲)

دو بافه گیس سواره نظام چنگیزیکه سبزوار و نشابور را برانگیزی!...

کاش هفت ساله بودمروی نیمکت چوبی می نشستممداد سوسماری در دستب...

آنکه خون دل من ریخت ز بیداد و برفتکاشباز آیدو خون ریزد و بید...

جاده های بی پایان را دوست دارمدوست دارم باغ های بزرگ رارودخا...

سرزمینی که...هردویمان را در آغوش کشیدطرحی انداخت به وسعت یک ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط