پارت یک
اززبون مین سو(تویی):
ساعت زنگ خورد من تقریبا یک ساعتی میشد که قبل از صدای زنگ بیدار بودم اما نمیدونم چرا.یه جورایی فکرم درگیر فردا بود چون من قراربود که از فردا توی یک شرکت بزرگ کار کنم اما .. کار من از فردا شروع میشه پس چرا من از همین الان هیجان دارم هیجانم اون قدر زیاده که قبل از صدای زنگ بیدار شدم من باید خوب کار کنم و کارمند خوبی باشم تا کارمو از دست ندم با صدای زنگ به خودم اومدم و از افکارم بیرون اومدم زنگو قطع کردم و رفتم که صبحانه بخورم
دست به کار شدم و یه صبحانه مفصل درست کردم اما دلم نمیکشید بخورم فقط یک لیوان شیر گرم خوردم خیلی بهش احتیاج داشتم چون گلوم خیلی خشک شده بود داشتم میخوردمش که گوشیم زنگ خورد دوستم نانا بود جواب دادم
(مین سو)الو
نانا:الو سلام
.............
ادامه دارد
ببخشید بچه ها من امتحانام شروع شده و باید همش درس بخونم ببخشید اگه دیر به دیر میزارم
امید وارم دوست داشته باشید
منتظر نظراتون هستم
پس کامنت نشه فراموش
ممنونم کیوتیام😊
ساعت زنگ خورد من تقریبا یک ساعتی میشد که قبل از صدای زنگ بیدار بودم اما نمیدونم چرا.یه جورایی فکرم درگیر فردا بود چون من قراربود که از فردا توی یک شرکت بزرگ کار کنم اما .. کار من از فردا شروع میشه پس چرا من از همین الان هیجان دارم هیجانم اون قدر زیاده که قبل از صدای زنگ بیدار شدم من باید خوب کار کنم و کارمند خوبی باشم تا کارمو از دست ندم با صدای زنگ به خودم اومدم و از افکارم بیرون اومدم زنگو قطع کردم و رفتم که صبحانه بخورم
دست به کار شدم و یه صبحانه مفصل درست کردم اما دلم نمیکشید بخورم فقط یک لیوان شیر گرم خوردم خیلی بهش احتیاج داشتم چون گلوم خیلی خشک شده بود داشتم میخوردمش که گوشیم زنگ خورد دوستم نانا بود جواب دادم
(مین سو)الو
نانا:الو سلام
.............
ادامه دارد
ببخشید بچه ها من امتحانام شروع شده و باید همش درس بخونم ببخشید اگه دیر به دیر میزارم
امید وارم دوست داشته باشید
منتظر نظراتون هستم
پس کامنت نشه فراموش
ممنونم کیوتیام😊
۷.۴k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.