part : ⁵
part : ⁵
عشق بی رنگ
ا.ت ویو
انقدر جیغ زده بودم گلوم درد میکرد دستام درد میکرد و کبود شده بود گریم گرفته بود ک یهو در باز شد و تهیونگ اومد تو وقتی دیدمش قلبم اومد تو دهنم اومد سمتم تو تخمم چشام زل زد یهو عربده ای کشید ک تنم لرزید
تهیونگ : دختر تو دیوونه شدی هان نگا با خودت چیکار کردی دستاتو چرا کبود کردی جواب بده دختره ی احمقققق (عربده)
تهیونگ وقتی دید دختر کوچولوش ترسیده و داره گریه میکنه از حرص نفسشو پرصدا بیرون داد
ا.ت : چ...چ...چر...ر..ااا مم...ن..وو.ا..ور.دی ا..یین ...ج..ااا ؟؟
(گریه لکنت و ترسیده) 😭
تهیونگ : ازین ب بعد اینجا میمونی پیش من
با من ازدواج میکنی و مادر بچه ام و ملکه عمارت من و جهان میشی !
ا.ت : بزار هق ب هق رم
تهیونگ : .................
عشق بی رنگ
ا.ت ویو
انقدر جیغ زده بودم گلوم درد میکرد دستام درد میکرد و کبود شده بود گریم گرفته بود ک یهو در باز شد و تهیونگ اومد تو وقتی دیدمش قلبم اومد تو دهنم اومد سمتم تو تخمم چشام زل زد یهو عربده ای کشید ک تنم لرزید
تهیونگ : دختر تو دیوونه شدی هان نگا با خودت چیکار کردی دستاتو چرا کبود کردی جواب بده دختره ی احمقققق (عربده)
تهیونگ وقتی دید دختر کوچولوش ترسیده و داره گریه میکنه از حرص نفسشو پرصدا بیرون داد
ا.ت : چ...چ...چر...ر..ااا مم...ن..وو.ا..ور.دی ا..یین ...ج..ااا ؟؟
(گریه لکنت و ترسیده) 😭
تهیونگ : ازین ب بعد اینجا میمونی پیش من
با من ازدواج میکنی و مادر بچه ام و ملکه عمارت من و جهان میشی !
ا.ت : بزار هق ب هق رم
تهیونگ : .................
۴.۵k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.