دستم به جدایی برسد رحم ندارم

دستم به جدایی برسد، رحم ندارم
بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"

با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما
ای داد از این دوری و از عشق تو
بی داد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
# شهریار
روز ملی شعر و ادب فارسی
دیدگاه ها (۱۰)

نشسته ام توی کتابخانه و جلد 8 اسفار مقابلم...یکساعتی هست از ...

روایت...هر آدمی روایت خودش را دارد...چشم روی روایتها نبندیم....

از غم جدا مشو که غنا می‌دهد به دلاما چه غم ؟ غمی که خدا می‌د...

اربعین است...چهل روز گذشت... بعد از 1400 و اندی سال...نشسته ...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

✍ایکاش فقط، سهمِ دلم باشی و باشمتا بذرِ  محبت  به دل از عشق ...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط