گفتم مروای بود من ای تار من ای پود من

گفتم مرو،ای بود من ای تار من ای پود من
آتش مشو دودم مکن، این گونه نابودم مکن

عشق تو شد دمساز من پایان من آغاز من
بندی شدم بازم مکن، دیوانه از نازم مکن

غافل مشو از یاد من، بشنو دمی فریاد من
این گونه ناشادم مکن، پر بسته آزادم مکن

آخر تو هستی جان من، پیمان من، ایمان من
دیگر پریشانم مکن، رو بر رقیبانم مکن

ای عشق آتش زای من، سرمایه ی سودای من
از عالمی پروا مکن، عاشق شدی حاشا مکن

آخر بگو این شور و شر، در قلب تو دارد اثر ؟
با بوسه ای همچون شکر گفت از تو قدری بیشتر

دیدگاه ها (۵)

مرد به پذیرش هتل :سریع بیاین من و همسرم دعوامون شده میخواد خ...

چقدر حرف میزنی سرم.رفت:-):-):-):-):-):-):-):-):-):-):-):-)

اوضاع خرابم سر تغییر نداردمن در به درم،درد که تقصیر نداردبای...

می دانم بانو،وقتی دلت می گیردجلوی آینه می ایستی،کمی آرایش .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط