داستان ترسناک حمله اجنه به زهرا ارسالی کاربر زهرا از کرج
داستان ترسناک حمله اجنه به زهرا ارسالی کاربر زهرا از کرج
مرداد ماه امسال بود. مادربزرگم مدام بیمارستان بودن. یه شب که بیمارستان بود و منم طبق معمول بیخوابی به سرم زده بود و اصلا چشمام میلی به بسته شدن نداشت. همه تو پذیرایی خواب بودن و من تو اتاق داشتم رمان میخوندم. اصلا حواسم به ساعت نبود. غرق رمان بودم که از پذیرایی صدا شنیدم. بعدشم صدای باز شدن در یخچال. ساعت گوشیمو نگا کردم ساعت 2:30 رو نشون میداد. رفتم بیرون سرک کشیدم. ولی هیچکسی نبود. اومدم وارد اتاق بشم دوباره که انگار صدایی مثل یورتمه رفتن اسب از پشت بوممون اومد. زیر لب گفتم تو رو خدا اذیتم نکن. ولی سر و صداها بیشتر شد از پشت بوم. خاصه پتو و بالشتمو بردم و چسبیده به مادرم خوابیدم. همین که چشمامو بستم از خونه همسایه بغلیمون یه صدایی شبیه به مشت کوبیدن به دیوار اومد. چشممو که باز کردم صدا قطع شد. یه بسم الله گفتم و سرمو بردم زیر پتو. تازه داشت چشمام گرم میشد که یه نفر شروع کرد پایین پام راه رفتن. پتو رو که از سرم کشیدم دیدم کسی نیست و همه خوابیدن... اون شب اصلا انتظارشو نداشتم که بخوان اذیتم کنن. ولی بعد مدتها بهم فهموندن هنوز کنارمن.
ببخشید طولانی شد.
زهرا هستم از کرج
نظر یادت نره
مرداد ماه امسال بود. مادربزرگم مدام بیمارستان بودن. یه شب که بیمارستان بود و منم طبق معمول بیخوابی به سرم زده بود و اصلا چشمام میلی به بسته شدن نداشت. همه تو پذیرایی خواب بودن و من تو اتاق داشتم رمان میخوندم. اصلا حواسم به ساعت نبود. غرق رمان بودم که از پذیرایی صدا شنیدم. بعدشم صدای باز شدن در یخچال. ساعت گوشیمو نگا کردم ساعت 2:30 رو نشون میداد. رفتم بیرون سرک کشیدم. ولی هیچکسی نبود. اومدم وارد اتاق بشم دوباره که انگار صدایی مثل یورتمه رفتن اسب از پشت بوممون اومد. زیر لب گفتم تو رو خدا اذیتم نکن. ولی سر و صداها بیشتر شد از پشت بوم. خاصه پتو و بالشتمو بردم و چسبیده به مادرم خوابیدم. همین که چشمامو بستم از خونه همسایه بغلیمون یه صدایی شبیه به مشت کوبیدن به دیوار اومد. چشممو که باز کردم صدا قطع شد. یه بسم الله گفتم و سرمو بردم زیر پتو. تازه داشت چشمام گرم میشد که یه نفر شروع کرد پایین پام راه رفتن. پتو رو که از سرم کشیدم دیدم کسی نیست و همه خوابیدن... اون شب اصلا انتظارشو نداشتم که بخوان اذیتم کنن. ولی بعد مدتها بهم فهموندن هنوز کنارمن.
ببخشید طولانی شد.
زهرا هستم از کرج
نظر یادت نره
۳۱.۹k
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.