شناگر من
#شناگر_من
پارت²
اون سورپرایز چی میتونست باشه؟
*خب حالا بریم برای اولین فروش امشب....تابلویی طلاکاری
شده از استاد....
برای جونگ کوک مهم نبود که زن چی داره بلغور میکنه...
تمام هوش و حواسش به گنج مدیرتانه بود...
معلوم نبود اون گنج چیه که انقدر می ارزه...جونگ کوک به شدت ثرودتند بود و عالقه زیادی به جمع آوریه گنج های دریایی داشت
اون تعداد زیادی مروارید خاص و ماهی های تزئینیو به شدت کمیاب رو از همین مراسم ها و با قیمت بالا خریده بود و کلکسیونشون رو نگه داری میکرد...
اون واقعا از دریا خوشش میومد و بخاطر همین هم بود که عمارت بزرگش رو به دریا بود و انتهای حیاطش به ساحل و
در نهایت دریا ختم میشد
دو سال پیش نیمی از اون ساحل رو خرید و بخشیش رو
عمارت ساخت و بخش دیگرش رو فروخت!
عمارتش جز زیباترین عمارت ها بود.
دیوارهایی که بخشی از اونها با آب نما تزئین شده بود و بخشی
از دو لایه اکواریوم که توشون ماهی شنا می کرد و عمارتش از رنگ های سفید و مشکی تشکیل شده بود و
بخاطر وجود پنجره های زیاد همیشه روشن و دلباز بود....
با اینکه عمارت بزرگی داشت اما همیشه تنها بود و هرگز هم
استین بالا نزد تا زن بگیره...
حتی دنبال دوست دختری هم نبود...
اون ترجیح میداد کل روزش رو توی ساحل بگذرونه و از
صدای دریا و پرنده های دریایی لذت ببره...
حتی گاهی موفق میشد دلفین هارو ببینه!
علاقه زیادی به شنا کردن داشت اما سواحل خطرناک بودن و
بخاطر وجود سفره ماهی و کوسه ها نمیتونست زیاد وارد آب بشه...
اوه راستی!
راجب حیوون خونگیه جونگ کوک چیزی گفتم؟!...
■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■
خب این هم از این پارت...
سعی کردم طولانی بشه دست شکسته هستمم...
البته که واسه پارت قبل شرایط ۱۰ تا کامنت و ۱۰ تا لایک بود ولی کامنت ۱۰ تا نرسیده بود اما من براتون گذاشتم...مهربونم نه؟
شرایط پارت بعد:¹⁰لایک،¹⁰کامنت
پارت²
اون سورپرایز چی میتونست باشه؟
*خب حالا بریم برای اولین فروش امشب....تابلویی طلاکاری
شده از استاد....
برای جونگ کوک مهم نبود که زن چی داره بلغور میکنه...
تمام هوش و حواسش به گنج مدیرتانه بود...
معلوم نبود اون گنج چیه که انقدر می ارزه...جونگ کوک به شدت ثرودتند بود و عالقه زیادی به جمع آوریه گنج های دریایی داشت
اون تعداد زیادی مروارید خاص و ماهی های تزئینیو به شدت کمیاب رو از همین مراسم ها و با قیمت بالا خریده بود و کلکسیونشون رو نگه داری میکرد...
اون واقعا از دریا خوشش میومد و بخاطر همین هم بود که عمارت بزرگش رو به دریا بود و انتهای حیاطش به ساحل و
در نهایت دریا ختم میشد
دو سال پیش نیمی از اون ساحل رو خرید و بخشیش رو
عمارت ساخت و بخش دیگرش رو فروخت!
عمارتش جز زیباترین عمارت ها بود.
دیوارهایی که بخشی از اونها با آب نما تزئین شده بود و بخشی
از دو لایه اکواریوم که توشون ماهی شنا می کرد و عمارتش از رنگ های سفید و مشکی تشکیل شده بود و
بخاطر وجود پنجره های زیاد همیشه روشن و دلباز بود....
با اینکه عمارت بزرگی داشت اما همیشه تنها بود و هرگز هم
استین بالا نزد تا زن بگیره...
حتی دنبال دوست دختری هم نبود...
اون ترجیح میداد کل روزش رو توی ساحل بگذرونه و از
صدای دریا و پرنده های دریایی لذت ببره...
حتی گاهی موفق میشد دلفین هارو ببینه!
علاقه زیادی به شنا کردن داشت اما سواحل خطرناک بودن و
بخاطر وجود سفره ماهی و کوسه ها نمیتونست زیاد وارد آب بشه...
اوه راستی!
راجب حیوون خونگیه جونگ کوک چیزی گفتم؟!...
■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■
خب این هم از این پارت...
سعی کردم طولانی بشه دست شکسته هستمم...
البته که واسه پارت قبل شرایط ۱۰ تا کامنت و ۱۰ تا لایک بود ولی کامنت ۱۰ تا نرسیده بود اما من براتون گذاشتم...مهربونم نه؟
شرایط پارت بعد:¹⁰لایک،¹⁰کامنت
۳.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.