اسم فیک:شاهزاده برفی
اسم فیک:شاهزاده برفی
ژانر:رازآلود،مافیایی،عاشقانه،اسمات
کاپل:vkook,yoonmin,namjin
Part1
توی بار کار میکرد ولی یه کار معمولی نبود هرزگی بود!هرشب زیر یه مرد بود خودشو چندین بار به خاطر شغلش فوش کش کرده بود شانس آورده بود مدیر دانشگاه نفهمیده بود که زرنگ ترین شاگرد دانشگاهش هرشب برای برای مردا دیکشو ساک میزد تا بتونه پول شهریه دانشگاهو بده.مادر نداره با پدرش زندگی میکنه البته میکرد و الان با تنها رفیقش جیمین که دوساله باهم آشنا شدن زندگی میکنه البته بعد از رفتن کسی که از خودشم بیشتر دوسش داشت دیگه نتونست تو خونه ایی که با اون یه عالمه خاطره داره بمونه پس رفت پیش جیمین. از پدرش نفرت خیلی خاصی داره مادرش وقتی ۶ سالش بود به طرز عحیبی کشته شد......
فلش بَک به ۶ سالگی جونگ کوک
مادرجون نقاشیات خیلی خوشگلن
÷واقعا؟اینطور فکر میکنی پسرکم؟
راست میگم مامان نقاشیات محشرن
÷ممنون
(گوشی مادر جونگ کوک زنگ خورد اسم مادرش سویونه)
÷پسرم میشه اون گوشیو بهم بدی
به چشمممم
÷(لبخند)
بفرمایین(گوشیو بهش داد)
÷ممنونم شاهزاده برفی
×(لبخند)
شروع تماس
÷بله بفرپایین
.............
÷ولی قربانن من نمیتو..
..............
÷نمیشه این کارو به همسرم بسپرم؟
..............
(این نقطه ها یعنی طرف داره حرف میزنه یکم که بگذره میفهمین طرف کیه)
÷چشم ارباب انجامش میدم فقط من.....
سویون متوجه حضور پسرش میشه و اول یکم میترسه ولی بعد که چشمایه متعجب و حیران پسرشو میبینه خیالش راحت میشه
÷پسرم میشه بری بیرون مامان میخواد حرف هایه خصوصی بزنه
چشم مامانی فقط میشه بغلم کنی؟
÷بیا بغلم
جونگ کوک مادر زیبارو شو بغل کرد و بدوبدو از اتلق رفت بیرون موقعی که میخواست وارد اتاق خودش بشه صدای بلندی مثل صدای شلیک توی خونه پیچید پسرکوچولو خواست برگرده تا ببینه کی این کارو کرده که دستمالی جلو دهنش قرار گرفت و بیهوش شد.......
پایان فلش بَک
اون زمان وقتی چشماشو باز کرد هیچی یادش نمیومد و روی تخت بیمارستان بود و الان همه چیو به یاد آورد اون زمان دردهایه زیادی رو تجربه کرد ولی خب بین این همه درد تقریبا طعم خوشبختیم چشید......
ادامه دارد
بچه ها ادامش بدم یا نه؟
ژانر:رازآلود،مافیایی،عاشقانه،اسمات
کاپل:vkook,yoonmin,namjin
Part1
توی بار کار میکرد ولی یه کار معمولی نبود هرزگی بود!هرشب زیر یه مرد بود خودشو چندین بار به خاطر شغلش فوش کش کرده بود شانس آورده بود مدیر دانشگاه نفهمیده بود که زرنگ ترین شاگرد دانشگاهش هرشب برای برای مردا دیکشو ساک میزد تا بتونه پول شهریه دانشگاهو بده.مادر نداره با پدرش زندگی میکنه البته میکرد و الان با تنها رفیقش جیمین که دوساله باهم آشنا شدن زندگی میکنه البته بعد از رفتن کسی که از خودشم بیشتر دوسش داشت دیگه نتونست تو خونه ایی که با اون یه عالمه خاطره داره بمونه پس رفت پیش جیمین. از پدرش نفرت خیلی خاصی داره مادرش وقتی ۶ سالش بود به طرز عحیبی کشته شد......
فلش بَک به ۶ سالگی جونگ کوک
مادرجون نقاشیات خیلی خوشگلن
÷واقعا؟اینطور فکر میکنی پسرکم؟
راست میگم مامان نقاشیات محشرن
÷ممنون
(گوشی مادر جونگ کوک زنگ خورد اسم مادرش سویونه)
÷پسرم میشه اون گوشیو بهم بدی
به چشمممم
÷(لبخند)
بفرمایین(گوشیو بهش داد)
÷ممنونم شاهزاده برفی
×(لبخند)
شروع تماس
÷بله بفرپایین
.............
÷ولی قربانن من نمیتو..
..............
÷نمیشه این کارو به همسرم بسپرم؟
..............
(این نقطه ها یعنی طرف داره حرف میزنه یکم که بگذره میفهمین طرف کیه)
÷چشم ارباب انجامش میدم فقط من.....
سویون متوجه حضور پسرش میشه و اول یکم میترسه ولی بعد که چشمایه متعجب و حیران پسرشو میبینه خیالش راحت میشه
÷پسرم میشه بری بیرون مامان میخواد حرف هایه خصوصی بزنه
چشم مامانی فقط میشه بغلم کنی؟
÷بیا بغلم
جونگ کوک مادر زیبارو شو بغل کرد و بدوبدو از اتلق رفت بیرون موقعی که میخواست وارد اتاق خودش بشه صدای بلندی مثل صدای شلیک توی خونه پیچید پسرکوچولو خواست برگرده تا ببینه کی این کارو کرده که دستمالی جلو دهنش قرار گرفت و بیهوش شد.......
پایان فلش بَک
اون زمان وقتی چشماشو باز کرد هیچی یادش نمیومد و روی تخت بیمارستان بود و الان همه چیو به یاد آورد اون زمان دردهایه زیادی رو تجربه کرد ولی خب بین این همه درد تقریبا طعم خوشبختیم چشید......
ادامه دارد
بچه ها ادامش بدم یا نه؟
۱.۳k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.