love or friend
love or friend
part41
ا/ت
از خواب بلند شدم سرم گیج میرفت تهیونگ کنار خودم میدیدم
ا/ت: تو خوابم ولم نمیکنی
تهیونگ:چیه
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ: اتاق منه
ا/ت: خب من اینجا چیکار میکنم
تهیونگ: دیشب مست کرده بودی خونتون رو بلد نبودم اوردمت اینجا
ا/ت: تو دیشب منو کجا دیدی
تهیونگ: تو راه
ا/ت: من باید برم شرکت ممکنه رئیس اخراجم کنه
تهیونگ: 😅
ا/ت: چرا میخندی خب راس میگم وایی یادم نبود رئیس اونجا تویی یه امروز دیر میرم میشه اخراجم نکنی؟
تهیونگ: کجا میخوای بری مامانم اگه تورو ببینه که منو میکشه
ا/ت: خب چیکار کنم
تهیونگ: بزار من اول میرم بیرون
تهیونگ درو باز کرد مامانش و باباش و بابام و مامانم دم در بودن
ا/ت: مامان بابا شما اینجا چیکار میکنید
م: من باید از تو بپرسم
تهیونگ: شما از کجا فهمیدید
یونا: خیلی نگرانت شده بودم درو قفل کرده بودی کلید یدک برداشتم
ا/ت: مامان من دیشب مست بودم نمیدونم چطور اومدم اینجا
تهیونگ: راست میگه منم مست بودم اوردمش اینجا
ا/ت: تو که نبودی؟
تهیونگ: چرا بودم
پ: بسه بیاید بیرون ما که مشکلی با قرار خودتو تهیونگ نداریم
ا/ت:باباجون ما قرار نمیزاریم
تهیونگ: عمو ما قرار نمیزاریم
پ.ت: چه هماهنگ
یونا: بیاید صبحونه بخورید
رفتیم نشستیم تو گوش تهیونگ گفتم
ا/ت: رئیس ببخشید امروز نتونستم برم شرکت اخراجم که نمیکنی؟
تهیونگ با تعجب بهم نگاه کرد
یونا: چیه خوشمزه نیست؟
تهیونگ: نه مامان اینطور نیست
ا/ت: میکنی یا نه؟ تروخدا ببخشید جبران میکنم
تهیونگ: اینجا منو رئیس صدا نکن
ا/ت: ببخشید حالا چیکار کنم؟
تهیونگ: هیچی نترس اخراجت نمیکنم
ا/ت: مرسی
#فیک
#سناریو
part41
ا/ت
از خواب بلند شدم سرم گیج میرفت تهیونگ کنار خودم میدیدم
ا/ت: تو خوابم ولم نمیکنی
تهیونگ:چیه
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ: اتاق منه
ا/ت: خب من اینجا چیکار میکنم
تهیونگ: دیشب مست کرده بودی خونتون رو بلد نبودم اوردمت اینجا
ا/ت: تو دیشب منو کجا دیدی
تهیونگ: تو راه
ا/ت: من باید برم شرکت ممکنه رئیس اخراجم کنه
تهیونگ: 😅
ا/ت: چرا میخندی خب راس میگم وایی یادم نبود رئیس اونجا تویی یه امروز دیر میرم میشه اخراجم نکنی؟
تهیونگ: کجا میخوای بری مامانم اگه تورو ببینه که منو میکشه
ا/ت: خب چیکار کنم
تهیونگ: بزار من اول میرم بیرون
تهیونگ درو باز کرد مامانش و باباش و بابام و مامانم دم در بودن
ا/ت: مامان بابا شما اینجا چیکار میکنید
م: من باید از تو بپرسم
تهیونگ: شما از کجا فهمیدید
یونا: خیلی نگرانت شده بودم درو قفل کرده بودی کلید یدک برداشتم
ا/ت: مامان من دیشب مست بودم نمیدونم چطور اومدم اینجا
تهیونگ: راست میگه منم مست بودم اوردمش اینجا
ا/ت: تو که نبودی؟
تهیونگ: چرا بودم
پ: بسه بیاید بیرون ما که مشکلی با قرار خودتو تهیونگ نداریم
ا/ت:باباجون ما قرار نمیزاریم
تهیونگ: عمو ما قرار نمیزاریم
پ.ت: چه هماهنگ
یونا: بیاید صبحونه بخورید
رفتیم نشستیم تو گوش تهیونگ گفتم
ا/ت: رئیس ببخشید امروز نتونستم برم شرکت اخراجم که نمیکنی؟
تهیونگ با تعجب بهم نگاه کرد
یونا: چیه خوشمزه نیست؟
تهیونگ: نه مامان اینطور نیست
ا/ت: میکنی یا نه؟ تروخدا ببخشید جبران میکنم
تهیونگ: اینجا منو رئیس صدا نکن
ا/ت: ببخشید حالا چیکار کنم؟
تهیونگ: هیچی نترس اخراجت نمیکنم
ا/ت: مرسی
#فیک
#سناریو
۴۲.۴k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.