عشقممنوعه
#!عشق_ممنوعه!
#part.1
ویو ات
صبح از خواب بلند شدم رفتم دست و صورتم رو شستم لباسم رو پوشیدم رفتم آشپزخونه
قرص های ماجی رو برداشتم( نکته ات به مامان بزرگش میگه ماجی)در اتاقش رو زدم رفتم تو و بهش قرص هاش رو دادم بعد از اینکه قرص هاش و غذاش رو خورد ازش خداحافظی کردم و رفتم سمت مدرسه
ات:خداحافظ ماجی
ماجی:خداحافظ دخترم
________________________________________
ویو جیمین
تو خواب ناز بودم آجوما اومد صدام کرد
بلند شدم لباسم رو پوشیدم و رفتم صبحانه بخورم مامان داشت غذا میخورد بابا هم داشت همراه با غذا صبحانه میخورد
جیمین:سلام
م.ج:سلام پسرم
پ.ج:سلام(سرد)
بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی از مامان بابا به سمت مدرسه حرکت کردم به مدرسه که رسیدم وی و کوک رو دیدم باهم داشتیم میرفتیم تو که..............
خ
م
ا
ر
ی
__________<_<___________<_<_____________
شرایط پارت بعد
کامنت : ۱۶
لایک : ۲۱
فالوور: ۸۵
<<<<<<<<<<<<<<<
دیگه ببخشید شرط گذاشتم واسه اینه که من قبلا هم فیک میزاشتم ولی چون حمایت کم بود الان دارم شرط ها رو میبرم بالا منتظرم
شرط ها برسه پارت بعد رو بزارم🦋🦋
#part.1
ویو ات
صبح از خواب بلند شدم رفتم دست و صورتم رو شستم لباسم رو پوشیدم رفتم آشپزخونه
قرص های ماجی رو برداشتم( نکته ات به مامان بزرگش میگه ماجی)در اتاقش رو زدم رفتم تو و بهش قرص هاش رو دادم بعد از اینکه قرص هاش و غذاش رو خورد ازش خداحافظی کردم و رفتم سمت مدرسه
ات:خداحافظ ماجی
ماجی:خداحافظ دخترم
________________________________________
ویو جیمین
تو خواب ناز بودم آجوما اومد صدام کرد
بلند شدم لباسم رو پوشیدم و رفتم صبحانه بخورم مامان داشت غذا میخورد بابا هم داشت همراه با غذا صبحانه میخورد
جیمین:سلام
م.ج:سلام پسرم
پ.ج:سلام(سرد)
بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی از مامان بابا به سمت مدرسه حرکت کردم به مدرسه که رسیدم وی و کوک رو دیدم باهم داشتیم میرفتیم تو که..............
خ
م
ا
ر
ی
__________<_<___________<_<_____________
شرایط پارت بعد
کامنت : ۱۶
لایک : ۲۱
فالوور: ۸۵
<<<<<<<<<<<<<<<
دیگه ببخشید شرط گذاشتم واسه اینه که من قبلا هم فیک میزاشتم ولی چون حمایت کم بود الان دارم شرط ها رو میبرم بالا منتظرم
شرط ها برسه پارت بعد رو بزارم🦋🦋
- ۷.۹k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط