pat 3
چند پارتی از شوگا 🦋💙
وقتی رفتی بار
ات ویو :
رسیدم اونجا خیلی چش چش کردم تا تونستم سولا رو پیدا کنم اما شدنی بود
سریع رفتم پیشش
+دختر تو روانی... اگه شوگا بفهمه چی؟
٫ اولن ک صلام... دومن خودت روانی بعدشم تو ک میگی دیر میاد خونه یا اصن نمیاد خب وقتی نیس از کجا قرار بفهمه؟؟؟ هوم
+ باشه بابا...
.
.
٫ چیزع.. ات سوجو میخوری؟؟
اولش خاستم رد کنم درخاستش رو ولی یذره ک با خودم فک کردم گفتم
+.... ارع چرا ک ن
من ک همیشه تو خونه ام کم موقعیتی پیش میاد ک خوش باشم
شوگا ویو :
بعد خیلی قرار بود زود بیام خونه
حدود 8 نیم بود ک از کمپانی بیرون زدم
سر راه ی گل فروشی دیدم
بلاخره باید از دل ات در میوردم
اونم ک گل خیلی دوس داره
وارد گل فروشی شدم و ی دسته گل زر قرمز گرفتم
خیلی قشنگ بودن امیدوارم ات خوشش بیاد...
ساعت 9 رسیدم خونه
در زدم ولی کسی جواب نداد
چند باری تکرار کردم... اما هیچی
_ شاید دستش بنده.... یا دارع غذا درس میکنه
اینجورم بهتر میشه میتونم سوپرایزش کنم
کلید رو انداختم تو در و درو باز کردم
چراغا خاموش بود
بعد اینکه روشنشون کردم
_ات... ات... عشقم کجایییی...
نوچ نبود
احتمال دادم خاب باشه
رفتم تو اتاق اما اونجا هم نبود
دسته گل رو گذاشتم رو میز و گوشیم رو جایگزینش کردم
شماره ات رو گرفتم
"مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد "
چند بار دیگه شمارش رو گرفتم... اما دوباره همون جلمه رو مخ( راس میگه بچه بخدا خیلی رو مخ :/ )
تصمیم گرفتم منتظرش بشم
اما واقن نگران بودم
اخه هرجا ک میخاست بره منو در جریان میذاشت.. سابقه نداشت بدون اینکه ب من خبر بده جایی بر
ات ویو :
واقن امشب خیلی خوب بود...
وایی خسته شدم ... بهتره برم بشینم
گوشیم برداشتم
اما با دیدن ساعت و تعداد تماس های شوگا تمامن مستی از سرم پرید
کیفم بر داشتم و خیلی سریع از اونجا خارج شدم و ب سمت خونه حرکت کردم
چطور متوجه ساعت نشدم
..... 3 نصفه شب.......
رو ب روی در وایستاده بودم
با ترس لرز کلید انداختم تو در تا بازش کنم
اروم کفشام رو تو دستم گرفتم تا متوجه حضورم نشه
خدا خدا میکردم خاب باشه...
اما با صحنه ای ک دیدم رنگ از رخم پرید!
ببخشید دیر شد...
خب خاستم بگم ک چند پارتی بعدی از جین هس 😆
وقتی رفتی بار
ات ویو :
رسیدم اونجا خیلی چش چش کردم تا تونستم سولا رو پیدا کنم اما شدنی بود
سریع رفتم پیشش
+دختر تو روانی... اگه شوگا بفهمه چی؟
٫ اولن ک صلام... دومن خودت روانی بعدشم تو ک میگی دیر میاد خونه یا اصن نمیاد خب وقتی نیس از کجا قرار بفهمه؟؟؟ هوم
+ باشه بابا...
.
.
٫ چیزع.. ات سوجو میخوری؟؟
اولش خاستم رد کنم درخاستش رو ولی یذره ک با خودم فک کردم گفتم
+.... ارع چرا ک ن
من ک همیشه تو خونه ام کم موقعیتی پیش میاد ک خوش باشم
شوگا ویو :
بعد خیلی قرار بود زود بیام خونه
حدود 8 نیم بود ک از کمپانی بیرون زدم
سر راه ی گل فروشی دیدم
بلاخره باید از دل ات در میوردم
اونم ک گل خیلی دوس داره
وارد گل فروشی شدم و ی دسته گل زر قرمز گرفتم
خیلی قشنگ بودن امیدوارم ات خوشش بیاد...
ساعت 9 رسیدم خونه
در زدم ولی کسی جواب نداد
چند باری تکرار کردم... اما هیچی
_ شاید دستش بنده.... یا دارع غذا درس میکنه
اینجورم بهتر میشه میتونم سوپرایزش کنم
کلید رو انداختم تو در و درو باز کردم
چراغا خاموش بود
بعد اینکه روشنشون کردم
_ات... ات... عشقم کجایییی...
نوچ نبود
احتمال دادم خاب باشه
رفتم تو اتاق اما اونجا هم نبود
دسته گل رو گذاشتم رو میز و گوشیم رو جایگزینش کردم
شماره ات رو گرفتم
"مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد "
چند بار دیگه شمارش رو گرفتم... اما دوباره همون جلمه رو مخ( راس میگه بچه بخدا خیلی رو مخ :/ )
تصمیم گرفتم منتظرش بشم
اما واقن نگران بودم
اخه هرجا ک میخاست بره منو در جریان میذاشت.. سابقه نداشت بدون اینکه ب من خبر بده جایی بر
ات ویو :
واقن امشب خیلی خوب بود...
وایی خسته شدم ... بهتره برم بشینم
گوشیم برداشتم
اما با دیدن ساعت و تعداد تماس های شوگا تمامن مستی از سرم پرید
کیفم بر داشتم و خیلی سریع از اونجا خارج شدم و ب سمت خونه حرکت کردم
چطور متوجه ساعت نشدم
..... 3 نصفه شب.......
رو ب روی در وایستاده بودم
با ترس لرز کلید انداختم تو در تا بازش کنم
اروم کفشام رو تو دستم گرفتم تا متوجه حضورم نشه
خدا خدا میکردم خاب باشه...
اما با صحنه ای ک دیدم رنگ از رخم پرید!
ببخشید دیر شد...
خب خاستم بگم ک چند پارتی بعدی از جین هس 😆
۲۷.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.