(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۲
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۲
ویو ا/ت : لباس پوشیدم هوسوک از قبل پوشیده بود
چه جذاب شده بوددددد
........
یه آرایش ملایم کردم و موهامو گوجه ای پایین بستم چتریامم مرتب کردم و در آخر دستمال کردن سفیدمو بستم
طوری بستم که هیچی پیدا نباشه
ولی اگه باز شه چی هوسوک پارس
ا/ت : هوسوک بریم من آمادم
هوسوک : بریم
........
خونه مامانش/
ا/ت : .....خوب بریم
.....جیمین زودتر اومده
هوسوک : آره ماشینش اینجاس
*دینگ دینگ
جی وو : بله
هوسوک : منم آبجی باز کن
جی وو : رمز در چیه
هوسوک : .......جی وو باز کن خاهر قشنگم
جی وو : این رمز نبود ولی چون گفتی خاهر قشنگم باز میکنم
ا/ت :*میخنده
چه کیوته این آبجیت
هوسوک : هعععی.....
بریم
ویو ا/ت : رفتیم تو جی وو و مامان به استقبالمون اومدن
بابا پیش جیمین رو مبل نشسته بود و میونگم پیش جیمین
رفتیم تو و کنارشون نشستیم ما روبه روی جیمین و میونگ بودیم
یه سلام و احوال پرسی کردیم
مامان رفت چایی بریزه
که دیدم میونگم دستمال گردن انداخته....😂😂😂
بدبخت میونگ گیر این جیمین افتاده
میونگ : ا/ت به چی نگا میکنی میخندی شیطون
ا/ت : عامم....😂هیچی
همینجوری
* م ا/ت چایی هارو میاره
م ا/ت : خوب گفتم روز اول خسته خاهین بود گفتم خودم غذا درست کنم بیاید اینجا
پ ا/ت : خوبه ....
حالا چرا دوتاتون دستمال گردن انداختین
*هوسوک و جیمین به هم نگاه میکنن و خنده شیطانی کنن و جی وو هم نگاه به دوتاشون داره و میخنده
ا/ت : عااا....
چیزه یعنی بابا ...خب
میونگ : اهم....مده
مد جدید اومده دستمال گردن میندازن گفتیم ماهم بندازیم
پ ا/ت : اهان ....
قشنگه
۲ ساعت بعد
ویو ا/ت : ۲ ساعته اینجاییم خیلی خوش میگذره باهم صحبت میکنیم .شوخی میکنیم.میخندیم.فیلم میبینیم و .....
الاناس که دیگه سفره رو پهن کنیم
ولی میونگ بدبخت نمیتونه درست راه بره بچم
تو آشپز خونه بودم که جیمین اومد آب بخوره
ا/ت : جیمین
چیکار کردی دیشب باهاش که نمیتونه درست راه بره
جیمین : * چند تا سرفه
اهم...
عام..........خب
گشنمه سفره رو بچین
چه قدر حرف میزنی
ا/ت : فقط از زیر کار در برو
ویو ا/ت : داشتم سفره رو میچیدم که دیدم بابا بدجور نگام داره
ویو ا/ت : لباس پوشیدم هوسوک از قبل پوشیده بود
چه جذاب شده بوددددد
........
یه آرایش ملایم کردم و موهامو گوجه ای پایین بستم چتریامم مرتب کردم و در آخر دستمال کردن سفیدمو بستم
طوری بستم که هیچی پیدا نباشه
ولی اگه باز شه چی هوسوک پارس
ا/ت : هوسوک بریم من آمادم
هوسوک : بریم
........
خونه مامانش/
ا/ت : .....خوب بریم
.....جیمین زودتر اومده
هوسوک : آره ماشینش اینجاس
*دینگ دینگ
جی وو : بله
هوسوک : منم آبجی باز کن
جی وو : رمز در چیه
هوسوک : .......جی وو باز کن خاهر قشنگم
جی وو : این رمز نبود ولی چون گفتی خاهر قشنگم باز میکنم
ا/ت :*میخنده
چه کیوته این آبجیت
هوسوک : هعععی.....
بریم
ویو ا/ت : رفتیم تو جی وو و مامان به استقبالمون اومدن
بابا پیش جیمین رو مبل نشسته بود و میونگم پیش جیمین
رفتیم تو و کنارشون نشستیم ما روبه روی جیمین و میونگ بودیم
یه سلام و احوال پرسی کردیم
مامان رفت چایی بریزه
که دیدم میونگم دستمال گردن انداخته....😂😂😂
بدبخت میونگ گیر این جیمین افتاده
میونگ : ا/ت به چی نگا میکنی میخندی شیطون
ا/ت : عامم....😂هیچی
همینجوری
* م ا/ت چایی هارو میاره
م ا/ت : خوب گفتم روز اول خسته خاهین بود گفتم خودم غذا درست کنم بیاید اینجا
پ ا/ت : خوبه ....
حالا چرا دوتاتون دستمال گردن انداختین
*هوسوک و جیمین به هم نگاه میکنن و خنده شیطانی کنن و جی وو هم نگاه به دوتاشون داره و میخنده
ا/ت : عااا....
چیزه یعنی بابا ...خب
میونگ : اهم....مده
مد جدید اومده دستمال گردن میندازن گفتیم ماهم بندازیم
پ ا/ت : اهان ....
قشنگه
۲ ساعت بعد
ویو ا/ت : ۲ ساعته اینجاییم خیلی خوش میگذره باهم صحبت میکنیم .شوخی میکنیم.میخندیم.فیلم میبینیم و .....
الاناس که دیگه سفره رو پهن کنیم
ولی میونگ بدبخت نمیتونه درست راه بره بچم
تو آشپز خونه بودم که جیمین اومد آب بخوره
ا/ت : جیمین
چیکار کردی دیشب باهاش که نمیتونه درست راه بره
جیمین : * چند تا سرفه
اهم...
عام..........خب
گشنمه سفره رو بچین
چه قدر حرف میزنی
ا/ت : فقط از زیر کار در برو
ویو ا/ت : داشتم سفره رو میچیدم که دیدم بابا بدجور نگام داره
۱۵.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.