(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۳
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۳
ویو ا/ت : داشتم سفره رو میچیدم که دیدم بابا بد جور نگام داره....
یا خدا چیشده
رد نگاهشو دنبال کردم که رسید به گردنم
فورا دستمو گذاشتم روش تا دستمال گردنمو درست کنم که دیدم نیستتتتت
کووووو
بدبخت شدممم
بابا دید
پ ا/ت : که مد جدیده هوم
حتمن میونگم مد جدیدش به خاطر اینه
ا/ت : عاااااااااااااا
*هوسوک میاد(هنوز بابای ا/ت و ندیده)
هوسوک : حیح ا/ت دستمال گردنت کو الان بدبخت میشم که
*میشینه رو زمین تا پیدا کنه که نگاش به کفاشای بابای ا/ت میخوره
سرشو آروم میاره بالا و نگاش میکنه بعد بلند میشه
پ ا/ت : ...............
هوسوک : عاممم.....خب چیزه
م ا/ت : ا/ت بدو دیگه منتظریم
ا/ت : الان اومدم
هوسوک : منم میرم کمک پدر جان
پ ا/ت : ...............از دست این دوتا پسر من چیکار کنم
هوففف.......
ویو ا/ت : واییی به خیر گذشت رفتم دستمال گردنم و برداشتم زیر میز افتاده بود دوباره بستم و نشستم تا غذا رو بخوریم
مامان ماهی درست کرده بود
یسسس غذای مورد علاقمممممم
ا/ت : واییی مامان مرسییی من عاشق ماهیام
م ا/ت : میدونستم ...میونگ تو هم دوست داری
میونگ : بله مامان عاشقشم
کی ماهی دوست نداره آخه
جیمین : من
میونگ : انقدر حرف نزن ماهی به این خوبی
ویو میونگ : اولین قاشق و خوردم که سریع حالم بد شد دویدم سمت دستشویی و همه رو بالا اوردم
(تو دستشویی با خودش بقیه هم نگران پشت درن)
میونگ : من چم شده من عاشق ماهیم چرا حالم بد شد
الان مامان ناراحت نشه
فکن نکنه من غذاشو دوست نداشتم
*از دستشویی میاد بیرون
م ا/ت : دخترم خوبی چیشدد؟
میونگ : خوبم مامان واقعن ببخشید نمیخاستم بی احترامی بهتون بکنم
ولی نمیدونم چرا با بوش انقدر حالم بد
م ا/ت : اشکال نداره دخترم الان میرم برات نودل درست میکنم
میونگ : واقعن ببخشید
*پ ا/ت یکی میزنه رو شونه جیمین و میگه
پ ا/ت : حاملش کردی انقد زود
میونگ و ا/ت : چییی
جیمین : هااا؟
پ ا/ت : میونگ دخترم ایشالا نوه امم مث خودت خوشگل باشه
*پ ا/ت رو به جیمین
پ ا/ت : آره دیگه مد و فشن جدید کار خودشو کرد
براوو فرزندم
میزاشتی مهرش خشک شه بعد
معلوم نی چه کرده ای دیشب...
ویو ا/ت : داشتم سفره رو میچیدم که دیدم بابا بد جور نگام داره....
یا خدا چیشده
رد نگاهشو دنبال کردم که رسید به گردنم
فورا دستمو گذاشتم روش تا دستمال گردنمو درست کنم که دیدم نیستتتتت
کووووو
بدبخت شدممم
بابا دید
پ ا/ت : که مد جدیده هوم
حتمن میونگم مد جدیدش به خاطر اینه
ا/ت : عاااااااااااااا
*هوسوک میاد(هنوز بابای ا/ت و ندیده)
هوسوک : حیح ا/ت دستمال گردنت کو الان بدبخت میشم که
*میشینه رو زمین تا پیدا کنه که نگاش به کفاشای بابای ا/ت میخوره
سرشو آروم میاره بالا و نگاش میکنه بعد بلند میشه
پ ا/ت : ...............
هوسوک : عاممم.....خب چیزه
م ا/ت : ا/ت بدو دیگه منتظریم
ا/ت : الان اومدم
هوسوک : منم میرم کمک پدر جان
پ ا/ت : ...............از دست این دوتا پسر من چیکار کنم
هوففف.......
ویو ا/ت : واییی به خیر گذشت رفتم دستمال گردنم و برداشتم زیر میز افتاده بود دوباره بستم و نشستم تا غذا رو بخوریم
مامان ماهی درست کرده بود
یسسس غذای مورد علاقمممممم
ا/ت : واییی مامان مرسییی من عاشق ماهیام
م ا/ت : میدونستم ...میونگ تو هم دوست داری
میونگ : بله مامان عاشقشم
کی ماهی دوست نداره آخه
جیمین : من
میونگ : انقدر حرف نزن ماهی به این خوبی
ویو میونگ : اولین قاشق و خوردم که سریع حالم بد شد دویدم سمت دستشویی و همه رو بالا اوردم
(تو دستشویی با خودش بقیه هم نگران پشت درن)
میونگ : من چم شده من عاشق ماهیم چرا حالم بد شد
الان مامان ناراحت نشه
فکن نکنه من غذاشو دوست نداشتم
*از دستشویی میاد بیرون
م ا/ت : دخترم خوبی چیشدد؟
میونگ : خوبم مامان واقعن ببخشید نمیخاستم بی احترامی بهتون بکنم
ولی نمیدونم چرا با بوش انقدر حالم بد
م ا/ت : اشکال نداره دخترم الان میرم برات نودل درست میکنم
میونگ : واقعن ببخشید
*پ ا/ت یکی میزنه رو شونه جیمین و میگه
پ ا/ت : حاملش کردی انقد زود
میونگ و ا/ت : چییی
جیمین : هااا؟
پ ا/ت : میونگ دخترم ایشالا نوه امم مث خودت خوشگل باشه
*پ ا/ت رو به جیمین
پ ا/ت : آره دیگه مد و فشن جدید کار خودشو کرد
براوو فرزندم
میزاشتی مهرش خشک شه بعد
معلوم نی چه کرده ای دیشب...
۲۳.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.