در جاده ها
در جاده ها
به مسافرانی فکر میکنم
که هرگز برنگشته اند
و در کنارتو
به روزهایی که رفته ای
تنهایی ام
اتوبوسی قراضه در راه یک زیارتگاه
تنهایی ام
زنی که موهایش را
می بافد و
می شکافد
می بافد و
می شکافد
می بافد و...
دستم را بگیر عزیزم
از روبه روی آینه ای که خودم را میبینم
تا دره ای که دهانش را باز کرده
فاصله ای نیست...
به مسافرانی فکر میکنم
که هرگز برنگشته اند
و در کنارتو
به روزهایی که رفته ای
تنهایی ام
اتوبوسی قراضه در راه یک زیارتگاه
تنهایی ام
زنی که موهایش را
می بافد و
می شکافد
می بافد و
می شکافد
می بافد و...
دستم را بگیر عزیزم
از روبه روی آینه ای که خودم را میبینم
تا دره ای که دهانش را باز کرده
فاصله ای نیست...
- ۳۱۸
- ۰۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط