کلودی:میاااااااکووووو....بیااااااا نجاتم بدهههه
کلودی:میاااااااکووووو....بیااااااا نجاتم بدهههه
مثل گربه ی لوسی بود که هم ته دلش ی احساس خوشحالی داشت هم میخواست از شر این موقعیت خلاص بشه
جیمین خنده ی کوتاهی کرد و گفت:باشه باشه میزارمت بری ولی به یک شرط
کلودی:بزار ازین موقعیت خلاص بشم اونوقت نشونت میدم شرط گذاشتن برا کلودی یعنی چی
جیمین:فعلا که نمیتونی
کلودی:شرطت رو بگو توهم
جیمین:باید بزاری یک کوچولو ببوسمت
کلودی:عوضی خودم نشونت میدم این چرتو پرتا یعنی چی
بعد همونطور که ایستاده بود با ساق پا زد به شکمش...جیمین از درد نشست رو پله ها و شکمش رو گرفت
کلودی هم کله ی جیمینو زد اونور و رد شد
کلودی:نخواستم بهت آسیب برسونم ولی انگار حرف آدم حالیت نمیشه...باید با خشونت باهات رفتار کرد
جیمین دوباره لبخند شیطونی زد و گفت:ای جونم...چه خشونتی
مثل گربه ی لوسی بود که هم ته دلش ی احساس خوشحالی داشت هم میخواست از شر این موقعیت خلاص بشه
جیمین خنده ی کوتاهی کرد و گفت:باشه باشه میزارمت بری ولی به یک شرط
کلودی:بزار ازین موقعیت خلاص بشم اونوقت نشونت میدم شرط گذاشتن برا کلودی یعنی چی
جیمین:فعلا که نمیتونی
کلودی:شرطت رو بگو توهم
جیمین:باید بزاری یک کوچولو ببوسمت
کلودی:عوضی خودم نشونت میدم این چرتو پرتا یعنی چی
بعد همونطور که ایستاده بود با ساق پا زد به شکمش...جیمین از درد نشست رو پله ها و شکمش رو گرفت
کلودی هم کله ی جیمینو زد اونور و رد شد
کلودی:نخواستم بهت آسیب برسونم ولی انگار حرف آدم حالیت نمیشه...باید با خشونت باهات رفتار کرد
جیمین دوباره لبخند شیطونی زد و گفت:ای جونم...چه خشونتی
۹.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.