وقتی هر دوتون مافیا بودید
وقتی هر دوتون مافیا بودید
پارت نوزدهم
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که ...
در باز شد و کوک اومد داخل
& هیونگ اگر آماده ای بیا بریم
_اومدم
جیمین بلند شد
_خب
+خب؟؛
_ه،هیچی ...بای
+ بای
_مطمنی برم؟!
+خب آره ...ببینم چیزی شده ؟!
_نع
جیمین رفت پشت سرش داشتم راه میرفتم که سریع برگشت و بوسم کرد بعد دست کوک رو گرفت و فرار کرد
+هوفف
جیمین رفت رو مبل نشستم
چرا وقتی دوسش دارم دارم وانمود میکنن اهمیتی نداره!؟
یک هفته بعد
ویو ا.ت
یک هفته گذشته ولی ...ولی خبری از جیمین نبود نه زنگ زده نه اومده
عوفف دیگه صبرم تمام شده بود
عجب غلطی کردم خداا
رفتم داخل اتاق حاظر شدم اومدم بیرون و سوار ماشین خودم شدم و حرکت کردم سمت عمارت جیمین بعد از بیست دقیقه رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم جلو در عمارت و در زدم
کوک@: بله ؟!
+منم کوک
@عع تویی ...کار داشتی ؟!
+جیمین کو؟!
@تو اتاقه
+اوکی
داشتم میرفتم بالا که گفت
@ذر اتاق قفلع باز نمیکنه
+چرا ؟!
@نمیدونم از وقتی اومده از عمارت تو اینجوریه رفته تو اتاق هنوز ندیدمش
+اوکی
رفتم بالا در زدم
_کوک ول کن
+منم ا.ت
_...
+جیمین !؟
_...
+جیمین با توعم
که یکدفعه جیمین در رو باز کرد
_چی میگی !؟
+میخوام باهات حرف بزنم
_ما همدیگر رو نمیشناسیم یادته ؟! خودت گفتی
+من یکچی گفتم حالا
_حالا؟!...البته از آدمی مثل تو بعید نیست
+جیمین...
_کوک مگه نگفتم تو این عمارت جای ه،رزع ها نیست
&جیمین چی داری میگی
_مگه دروغه ؟!
+هی منو بگو نگران تو شدم
&ا.ت ببخشید. واقعا ...من میرم یکم باهم حرف بزنید
کوک رفت پایین برگشتم کع یکدفعه جیمین گفت
_چی میخوای از جون من تو!
+جیمین من..
_ببین من فراموشت کردم آدمی به اسم کیم ا.ت هم نمیشناسم فقط برو
+خب ...من اشتباه کردم...قبول دارم ...طوری تظاهر کردم که انگار دوست ندارم ولی ...اشتباه کردم
_برو
+نمیرم
که ....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIB#fake
پارت نوزدهم
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که ...
در باز شد و کوک اومد داخل
& هیونگ اگر آماده ای بیا بریم
_اومدم
جیمین بلند شد
_خب
+خب؟؛
_ه،هیچی ...بای
+ بای
_مطمنی برم؟!
+خب آره ...ببینم چیزی شده ؟!
_نع
جیمین رفت پشت سرش داشتم راه میرفتم که سریع برگشت و بوسم کرد بعد دست کوک رو گرفت و فرار کرد
+هوفف
جیمین رفت رو مبل نشستم
چرا وقتی دوسش دارم دارم وانمود میکنن اهمیتی نداره!؟
یک هفته بعد
ویو ا.ت
یک هفته گذشته ولی ...ولی خبری از جیمین نبود نه زنگ زده نه اومده
عوفف دیگه صبرم تمام شده بود
عجب غلطی کردم خداا
رفتم داخل اتاق حاظر شدم اومدم بیرون و سوار ماشین خودم شدم و حرکت کردم سمت عمارت جیمین بعد از بیست دقیقه رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم جلو در عمارت و در زدم
کوک@: بله ؟!
+منم کوک
@عع تویی ...کار داشتی ؟!
+جیمین کو؟!
@تو اتاقه
+اوکی
داشتم میرفتم بالا که گفت
@ذر اتاق قفلع باز نمیکنه
+چرا ؟!
@نمیدونم از وقتی اومده از عمارت تو اینجوریه رفته تو اتاق هنوز ندیدمش
+اوکی
رفتم بالا در زدم
_کوک ول کن
+منم ا.ت
_...
+جیمین !؟
_...
+جیمین با توعم
که یکدفعه جیمین در رو باز کرد
_چی میگی !؟
+میخوام باهات حرف بزنم
_ما همدیگر رو نمیشناسیم یادته ؟! خودت گفتی
+من یکچی گفتم حالا
_حالا؟!...البته از آدمی مثل تو بعید نیست
+جیمین...
_کوک مگه نگفتم تو این عمارت جای ه،رزع ها نیست
&جیمین چی داری میگی
_مگه دروغه ؟!
+هی منو بگو نگران تو شدم
&ا.ت ببخشید. واقعا ...من میرم یکم باهم حرف بزنید
کوک رفت پایین برگشتم کع یکدفعه جیمین گفت
_چی میخوای از جون من تو!
+جیمین من..
_ببین من فراموشت کردم آدمی به اسم کیم ا.ت هم نمیشناسم فقط برو
+خب ...من اشتباه کردم...قبول دارم ...طوری تظاهر کردم که انگار دوست ندارم ولی ...اشتباه کردم
_برو
+نمیرم
که ....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIB#fake
۵.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.