وقتی هر دوتون مافیا بودید...
وقتی هر دوتون مافیا بودید...
پارت هجدهم
ویو جیمین
هوفف یه بار خواستی خفن بازی در بیاری ها آیشش
بلند شدم رو تخت نشستم خیلی بدنم درد میکرد ولی هر جور شده بود از اتاق رفتم بیرون آروم آروم از پله ها رفتم پایین ا.ت رو مبل نشسته بود
رفتن تو آشپزخونه آب خوردم و داشتم از جلوش رد میشدم که
ویو ا.ت
جیمین رفت آب خورد داشت از جلوم رد میشد که
+هی وایستا
_چ،چیع؟!
+داری خونریزی میکنی بیا بشین
ویو جیمین
ا.ت دستم رو گرفت و کمکم کرد رو مبل بشینم رفت تو آشپزخونه با جعبه کمک های اولیه اومد تردید داشت ولی بعد از یک دقیقه دستش رو گذاشت رو شکمم باند رو باز کرد و دوباره بعد از زدن بتادین و الکل باند جدید بست
+همینجا یکم دراز بکش الان برات غذا درست میکنم
ویو ا.ت
رفتم یکم جانجانگمیون درست کردم آوردم رو میز روبرو مبل گذاشتم بلند شد داشت غذا رو میخورد که رفتم سمت انباری که مینهو اونجا بود بادیگارد ها در رو باز کردند رفتم داخل. دیدم مین هو به دیوار بسته شده و صورتش خونیه
+کی اینکار رو کرده ؟!
بادیگارد: جناب مین
+خوبه ...میتونی بری
بادیگارد:اما شما...
+حواسم هست برو
بادیگارد:چشم
بادیگارد رفت رفتم سمت مینهو
+بهت گفتم عاقبت خوبی نداره بازی با من ولی تو ...نفهم تر از این حرف ها بودی
با میله آهنی که به لطف یونگی الان خونی شده بود زدم تو شکمش که خون بالا آورد
+نجس کثافت
با اون میله چند بار دیگه زدم تو شکمش که آخر میله از شکمش رد شد
تفنگ رو در آوردم با اون میله تو سرش میکوبیدم که کلا مغزش پاشید بعد با تفنگ زدم تو قلبش
از انبار رفتم بیرون
+جنازشو آتیش بزنید و خاک کنید
بادیگارد :چشم
رفتم پایین
_صدا چی بود ؟!
+تیر
_چیکار کردی ؟!
+هیچی فقط کار یونگی هیونگ رو ادامه دادم
_به کوک زنگ زدم میاد دنبالم که بریم
+هر جور راحتی
داشتیم حرف میزدیم که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
پارت هجدهم
ویو جیمین
هوفف یه بار خواستی خفن بازی در بیاری ها آیشش
بلند شدم رو تخت نشستم خیلی بدنم درد میکرد ولی هر جور شده بود از اتاق رفتم بیرون آروم آروم از پله ها رفتم پایین ا.ت رو مبل نشسته بود
رفتن تو آشپزخونه آب خوردم و داشتم از جلوش رد میشدم که
ویو ا.ت
جیمین رفت آب خورد داشت از جلوم رد میشد که
+هی وایستا
_چ،چیع؟!
+داری خونریزی میکنی بیا بشین
ویو جیمین
ا.ت دستم رو گرفت و کمکم کرد رو مبل بشینم رفت تو آشپزخونه با جعبه کمک های اولیه اومد تردید داشت ولی بعد از یک دقیقه دستش رو گذاشت رو شکمم باند رو باز کرد و دوباره بعد از زدن بتادین و الکل باند جدید بست
+همینجا یکم دراز بکش الان برات غذا درست میکنم
ویو ا.ت
رفتم یکم جانجانگمیون درست کردم آوردم رو میز روبرو مبل گذاشتم بلند شد داشت غذا رو میخورد که رفتم سمت انباری که مینهو اونجا بود بادیگارد ها در رو باز کردند رفتم داخل. دیدم مین هو به دیوار بسته شده و صورتش خونیه
+کی اینکار رو کرده ؟!
بادیگارد: جناب مین
+خوبه ...میتونی بری
بادیگارد:اما شما...
+حواسم هست برو
بادیگارد:چشم
بادیگارد رفت رفتم سمت مینهو
+بهت گفتم عاقبت خوبی نداره بازی با من ولی تو ...نفهم تر از این حرف ها بودی
با میله آهنی که به لطف یونگی الان خونی شده بود زدم تو شکمش که خون بالا آورد
+نجس کثافت
با اون میله چند بار دیگه زدم تو شکمش که آخر میله از شکمش رد شد
تفنگ رو در آوردم با اون میله تو سرش میکوبیدم که کلا مغزش پاشید بعد با تفنگ زدم تو قلبش
از انبار رفتم بیرون
+جنازشو آتیش بزنید و خاک کنید
بادیگارد :چشم
رفتم پایین
_صدا چی بود ؟!
+تیر
_چیکار کردی ؟!
+هیچی فقط کار یونگی هیونگ رو ادامه دادم
_به کوک زنگ زدم میاد دنبالم که بریم
+هر جور راحتی
داشتیم حرف میزدیم که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
۵.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.