فصل ۲
پارت ۱۳
ویو ا.ت
باورم نمیشه که اونا اینجان... وضعیت شغلی بابامو میدونستم..ولی فک نمیکردم اونا هم تو این مهمونی باشم این مهمونی دوستانه ماله آقای کیم بود که مارو هم دعوت کرد... پدرم اینجا چیکار میکنه..(چهل مین بعد)دیگه نمیتونستم تحمل کنم..برای همین رفتم تو حیاط تالار...
ویو یونگی
وقتی دیدم ا.ت رفت چند مین بعد از جمع معذرت خواهی کردم..و گفتم میخوام برم دستشویی..رفتم تو حیاط...ا.ت رو دیدم که به آسمونا زل زده..به سمتش قدم برداشتم که....
.................
دوستان سعی میکنم امروز دوتا پارت دیگه بزارم..
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.