پاییز هم پاییزای قدیم
پاییز هم پاییزای قدیم
سوز میزد توی تن آدم دلش میلرزید .
یاد گذشته ها میکردی
دلت هوای آدم ها را میکرد بی هوا .
میرفتی سراغشان را می گرفتی؛
شبهایش سرعت میگرفت و میگذشت.
جان نمی گرفت ازت .
تنهاییت توی تنت مدام چرخ نمیزد.
به سینه ات چنگ نمیزد غم باد نداشتیم ما .
شبها بلند بود و حرفها دلچسب تر
از زندگی می گفتند آدم ها .
سرشان بالا بود.
میخندیدند خیلی قشنگ .
توی کوچه پس کوچه ها درختهای خرمالو و انار بود
نه مثل حالا با این ساختمان های
سربه فلک کشیده .
انگار میخواهند توی ابرها کنار خدا بخوابند.
زیر لحاف میخزیدیم و زل میزدیم
به آسمون
آسمون هم مثل برگ درختا نارنجی میشد انگار .
یهـ رنگ و یه دل . مثل آدماش .
دلچسب بود ......
.
.
سوز میزد توی تن آدم دلش میلرزید .
یاد گذشته ها میکردی
دلت هوای آدم ها را میکرد بی هوا .
میرفتی سراغشان را می گرفتی؛
شبهایش سرعت میگرفت و میگذشت.
جان نمی گرفت ازت .
تنهاییت توی تنت مدام چرخ نمیزد.
به سینه ات چنگ نمیزد غم باد نداشتیم ما .
شبها بلند بود و حرفها دلچسب تر
از زندگی می گفتند آدم ها .
سرشان بالا بود.
میخندیدند خیلی قشنگ .
توی کوچه پس کوچه ها درختهای خرمالو و انار بود
نه مثل حالا با این ساختمان های
سربه فلک کشیده .
انگار میخواهند توی ابرها کنار خدا بخوابند.
زیر لحاف میخزیدیم و زل میزدیم
به آسمون
آسمون هم مثل برگ درختا نارنجی میشد انگار .
یهـ رنگ و یه دل . مثل آدماش .
دلچسب بود ......
.
.
- ۴.۵k
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط