پارت ۱۸
پارت ۱۸
ددی_فاکر
اون گروهی ک سعی داره از کوک و باندش بزنن جلو با کوک قرار گذاشتن...
کوک:: هه😏چنتا از کشتیا و شرکتامو بدم ب برای بی ارزشی مثل ساناکو؟!
@ یعنی دیگه دختره رو نمیخایش؟! بکشیمش؟!
کوک:: هربلایی میخای سرش بیار...بای
کوک پاشد ک بره
@ ص..صبر کن یکی فقط یکی از شرکتارو میخایم
کوک:: گفتم ک نمیخامش
@ اوکی فقط ۲۰۰ میلیون وون
کوک:: هوی پسر ۲۰۰ میلیون وون بده ب این گدا
$ چشم
کوک و افرادش سوار ماشین شدن و رفتن ب عمارت...
@ پولارو گرفتیم...حالا ساناکو رو ببرین بجا دفنش کنین...
$ ا..اما...
مرده با تفنگ زیر دست کوک رو کشت...
@ کسی نمیگه من چیکار کنم چیکار نکنم...
ساناکو:: حرومزاده بی پدر
@ تو نیستی هرزه خانم؟!
ساناکو:: باشم...بتوچه؟!
@ عه،،،چ خوب،هرزه من میشی؟! هوم؟!
ساناکو:: فقط خفه شو جنده
@ حالا ک فکرشو میکنم،امتحان اون بدنت ضرری ندره😈
مرده آروم رفت سمت ساناکو...
دستشو سمت پسرهنش برد و دکمه هاشو باز کرد...
@ اووفففف چ سفیده
ساناکو:: گمشوووو
ساناکو با زنجیر دست پاهاش محکم بسته شده بود و نتونست کاری کنه...
مرده لباشو رو لباش گذاشت و آروم ب حرکت درآوردشون...
ساناکو سرشو تکون میداد و نمیزاشت درست کارشو کنه...
مرده با عصبانیت سینه ساناکو رو تو مشت گرفت...
ساناکو:: عااههه و..ولم کن هرزهههه
@ تو فقط ناله کن...
مرده دستشو برد سمت شلبار ساناکو
یهو در شکسته شد و کلی آدم با تفنگ وارد شد...
کوک:: اوه میبینم موش کوچولوم اینجاس...چقدم بد بستنت،بازنجیر...
ساناکو:: ر..رئیس🥺
@ کوک ای حرومزادهههه
کوک:: اینجارو با خاک یکسان کنین...
همه رختین داخل...
کوک سمت مرده میرفت و پوزخند میزد...
@ چ..چیکار میکنی...
کوک با یه تیر وسط پیشونیش خلاصش کرد...
رفت و اسلحه رو سمت ساناکو گرفت...
ساناکو چشماشو بست...
کوک شلیک کرد...
زنجیرا باز شدن و ساناکو بلند شد
دکمه هاشو بست و ب کوک خیره شد
کوک:: ساناکو رو ب عمارت ببرین
یکی دونفر اومدن و ساناکو رو ب طرف ماشین هدایت کردن...
سی مین بعد
همه رفتن
پرش زمانی
عمارت جئون جونگ کوک
کوک:: عاام...میخام با زجر بفرستمت ب گور
ساناکو:: من آمادم
کوک:: اون..خوبه
کوک رفت سمت ساناکو که جلوش زانو زده بود...
اخماش رفت تو هم و با لگد ب دهن ساناکو کوبید
کلی خون داشت از لب و لثش میرف...
کوک:: اوم..ک بدون گفتن ب من جاهایی ک نباید میری
ساناکو:: ا..اون گفت جینا پیششه و...
کوک:: ... داخل دهنت د بسهههه(با داد)
ساناکو از این حقارت متنفر بود...سرشو پایین انداخت و هیچی نگفت...
کوک:: جینا مردهههه اینو بفهم...خودم جنازشو از آب کشوندم بیرون...
ساناکو:: خ..خاهرم..ا..اون😭حق..حق همه کسم بوددد
کوک یه لگد دیگه ب سینه ساناکو زد...
کوک:: میگم ببند اون دهن کثیفتو
ساناکو:: من امادم.. بیا منو بکش...خاهش میکنمممم
کوک کُلتشو درآورد و گرفت سمت ساناکو...
درست وسط پیشونیش...
ساناکو هم ب چشمای کوک زل زد
یهو
ددی_فاکر
اون گروهی ک سعی داره از کوک و باندش بزنن جلو با کوک قرار گذاشتن...
کوک:: هه😏چنتا از کشتیا و شرکتامو بدم ب برای بی ارزشی مثل ساناکو؟!
@ یعنی دیگه دختره رو نمیخایش؟! بکشیمش؟!
کوک:: هربلایی میخای سرش بیار...بای
کوک پاشد ک بره
@ ص..صبر کن یکی فقط یکی از شرکتارو میخایم
کوک:: گفتم ک نمیخامش
@ اوکی فقط ۲۰۰ میلیون وون
کوک:: هوی پسر ۲۰۰ میلیون وون بده ب این گدا
$ چشم
کوک و افرادش سوار ماشین شدن و رفتن ب عمارت...
@ پولارو گرفتیم...حالا ساناکو رو ببرین بجا دفنش کنین...
$ ا..اما...
مرده با تفنگ زیر دست کوک رو کشت...
@ کسی نمیگه من چیکار کنم چیکار نکنم...
ساناکو:: حرومزاده بی پدر
@ تو نیستی هرزه خانم؟!
ساناکو:: باشم...بتوچه؟!
@ عه،،،چ خوب،هرزه من میشی؟! هوم؟!
ساناکو:: فقط خفه شو جنده
@ حالا ک فکرشو میکنم،امتحان اون بدنت ضرری ندره😈
مرده آروم رفت سمت ساناکو...
دستشو سمت پسرهنش برد و دکمه هاشو باز کرد...
@ اووفففف چ سفیده
ساناکو:: گمشوووو
ساناکو با زنجیر دست پاهاش محکم بسته شده بود و نتونست کاری کنه...
مرده لباشو رو لباش گذاشت و آروم ب حرکت درآوردشون...
ساناکو سرشو تکون میداد و نمیزاشت درست کارشو کنه...
مرده با عصبانیت سینه ساناکو رو تو مشت گرفت...
ساناکو:: عااههه و..ولم کن هرزهههه
@ تو فقط ناله کن...
مرده دستشو برد سمت شلبار ساناکو
یهو در شکسته شد و کلی آدم با تفنگ وارد شد...
کوک:: اوه میبینم موش کوچولوم اینجاس...چقدم بد بستنت،بازنجیر...
ساناکو:: ر..رئیس🥺
@ کوک ای حرومزادهههه
کوک:: اینجارو با خاک یکسان کنین...
همه رختین داخل...
کوک سمت مرده میرفت و پوزخند میزد...
@ چ..چیکار میکنی...
کوک با یه تیر وسط پیشونیش خلاصش کرد...
رفت و اسلحه رو سمت ساناکو گرفت...
ساناکو چشماشو بست...
کوک شلیک کرد...
زنجیرا باز شدن و ساناکو بلند شد
دکمه هاشو بست و ب کوک خیره شد
کوک:: ساناکو رو ب عمارت ببرین
یکی دونفر اومدن و ساناکو رو ب طرف ماشین هدایت کردن...
سی مین بعد
همه رفتن
پرش زمانی
عمارت جئون جونگ کوک
کوک:: عاام...میخام با زجر بفرستمت ب گور
ساناکو:: من آمادم
کوک:: اون..خوبه
کوک رفت سمت ساناکو که جلوش زانو زده بود...
اخماش رفت تو هم و با لگد ب دهن ساناکو کوبید
کلی خون داشت از لب و لثش میرف...
کوک:: اوم..ک بدون گفتن ب من جاهایی ک نباید میری
ساناکو:: ا..اون گفت جینا پیششه و...
کوک:: ... داخل دهنت د بسهههه(با داد)
ساناکو از این حقارت متنفر بود...سرشو پایین انداخت و هیچی نگفت...
کوک:: جینا مردهههه اینو بفهم...خودم جنازشو از آب کشوندم بیرون...
ساناکو:: خ..خاهرم..ا..اون😭حق..حق همه کسم بوددد
کوک یه لگد دیگه ب سینه ساناکو زد...
کوک:: میگم ببند اون دهن کثیفتو
ساناکو:: من امادم.. بیا منو بکش...خاهش میکنمممم
کوک کُلتشو درآورد و گرفت سمت ساناکو...
درست وسط پیشونیش...
ساناکو هم ب چشمای کوک زل زد
یهو
۳۸.۹k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.