ᴘᴀʀᴛ 2
ᴘᴀʀᴛ 2
کوک:ولی این تویی که خیلی خوشگلی!
(ازخجالت چشم هاتو بستی)
ا/ت:منظورت چیه هاننن؟
کوک:ایبابا باز چیشددد؟
ا/ت:خب بسه به اندازه کافی نگات کردم
کوک:ولی اخه روی هم چند ثانیه هم نگا نکردی
ا/ت: نخیرم خیلی بیشتر بود
کوک:اینجوری نمیتونی راحت باهام وقت بگذرونی
کوک: یعنی انقدر منو دوس داری؟
ا/ت:عامممم....جونگ کوکاا من خیلیی دوست دارم
کوک:انقدردوسم داری ولی حتی نمیتونی نگام کنی؟
ا/ت:+نه......اخههـ....من..فقط خجالت میکشیدم
کوک: خب شاید بخاطر اینه+که فکرای منحرفی به ذهنت میرسه؟!(میدونم+ذهن+مریضی+دارم😂)
قلبت بیشتر شروع به تبیدن کرد
کوک: دستت
ا/ت: هومم، چی؟
کوک: میگم دستتو زود بده
دستت رو که از شدت استرس یخ زده بودن،رو به هم فشار دادی نمیخواستی متوجه بشه در این حد استرس داری
کوک: چته خب؟دلم میخوام دستتو بگیرم!
ا/ت: یعنی انقدر الان ضروریه؟لازمه انجامش بدم
کوک:فقط میخوام دستت رو بگیرما؟
حتی فکر اینکه دستاتتوی دستاش نگه داری دیوونت میکرد
کوک: چرا نمیتونم دستتو بگیرم؟دستتوبده!
کوک: اگه ندی خودم میگیرمشون
ا/ت:دیدی که اخم کرده سریع دستتو دادی بهش
کوک:عاا دستاتم خیلی خوشگلن خیلیمم نرمن چاگی!
ا/ت:عامم مرسی حالا میتونم دستمو بردارم؟
کوک: چرااا؟ حتی اینم موذبت میکنه؟
ا/ت: مممم میدونی چیه....
ا/ت: اخه داری دروغ میگی!دستام نرم نیستن تازه خیلیم یخ زدن انقدر که استرس دارم
کوک: میدونم،..... خب منم مظطربم
حتی فکرشم نمیکردی اونم همیچین حسیو. داشته باشه
کوک: منم مظطربم ولی....با این حال هنوزم دوست دارم دستاتو بگیرم
سعی کردی لبخندتو جمع کنی ولی زود متوجش شد
کوک:چاگی تو دستات خیلی خوشگلن صورتتم همین طور همه چیت خوشگله فهمیدی؟
ا/ت: عاا کوکی لطفا اینجوری نگام نکن
کوک: چیهه دیگ؟حتی دیگ نمیتونم دوست دخترمو نگاه کنم؟
ا/ت: میخوای تا شب نگام کنی؟+
کوک: اره چرا که نه؟فقط به تو نگاه میکنم!
صورتتو با دستات پوشوندی گفتی؛
ا/ت: اخخخ کم نگاهم کن جونگ کوکاااا
کوک: اووو صورتتو نپوشون
ا/ت: ولم کن نمیخوام
کوک: دستتو بردار!
ا/ت: گفتم که نمیخوام
کوک: عااا از دست تو...
ا/ت:از دستم عصبانی نشو+خب نمیخوام دستمو بردارم
کوک: باشه باشه
کوک:نگاهتم نمیکنم دیگ فقط همینجا میشینم
کوک:ولی بزار یکم نگات کنم باشه؟
نمیتونستی در مقابل کیوت بودنش مقاومت کنی
کوک: میتونم نگات کنم؟
دستات رو از صورتت برداشتی به صورت کیوتش نگا کردی
کوک: چاگیا راجب یچیزی خیلی کنجکاوم
ا/ت: راجب چی؟
کوک: دوس داری دستات رو همینطوری عادی توی دستام بگیرم یا اینکه نه گرمشون کنم؟+
کوک:یا اینکه....چجوری بگم اینوو خبب یا اینکه مثلا با عشق محکم بگیرمشون و با عشق زیاد نگهشون دارم
ا/ت: فک نکنم بتونم به همچین سوالی جواب بدم
کوک:ولی این تویی که خیلی خوشگلی!
(ازخجالت چشم هاتو بستی)
ا/ت:منظورت چیه هاننن؟
کوک:ایبابا باز چیشددد؟
ا/ت:خب بسه به اندازه کافی نگات کردم
کوک:ولی اخه روی هم چند ثانیه هم نگا نکردی
ا/ت: نخیرم خیلی بیشتر بود
کوک:اینجوری نمیتونی راحت باهام وقت بگذرونی
کوک: یعنی انقدر منو دوس داری؟
ا/ت:عامممم....جونگ کوکاا من خیلیی دوست دارم
کوک:انقدردوسم داری ولی حتی نمیتونی نگام کنی؟
ا/ت:+نه......اخههـ....من..فقط خجالت میکشیدم
کوک: خب شاید بخاطر اینه+که فکرای منحرفی به ذهنت میرسه؟!(میدونم+ذهن+مریضی+دارم😂)
قلبت بیشتر شروع به تبیدن کرد
کوک: دستت
ا/ت: هومم، چی؟
کوک: میگم دستتو زود بده
دستت رو که از شدت استرس یخ زده بودن،رو به هم فشار دادی نمیخواستی متوجه بشه در این حد استرس داری
کوک: چته خب؟دلم میخوام دستتو بگیرم!
ا/ت: یعنی انقدر الان ضروریه؟لازمه انجامش بدم
کوک:فقط میخوام دستت رو بگیرما؟
حتی فکر اینکه دستاتتوی دستاش نگه داری دیوونت میکرد
کوک: چرا نمیتونم دستتو بگیرم؟دستتوبده!
کوک: اگه ندی خودم میگیرمشون
ا/ت:دیدی که اخم کرده سریع دستتو دادی بهش
کوک:عاا دستاتم خیلی خوشگلن خیلیمم نرمن چاگی!
ا/ت:عامم مرسی حالا میتونم دستمو بردارم؟
کوک: چرااا؟ حتی اینم موذبت میکنه؟
ا/ت: مممم میدونی چیه....
ا/ت: اخه داری دروغ میگی!دستام نرم نیستن تازه خیلیم یخ زدن انقدر که استرس دارم
کوک: میدونم،..... خب منم مظطربم
حتی فکرشم نمیکردی اونم همیچین حسیو. داشته باشه
کوک: منم مظطربم ولی....با این حال هنوزم دوست دارم دستاتو بگیرم
سعی کردی لبخندتو جمع کنی ولی زود متوجش شد
کوک:چاگی تو دستات خیلی خوشگلن صورتتم همین طور همه چیت خوشگله فهمیدی؟
ا/ت: عاا کوکی لطفا اینجوری نگام نکن
کوک: چیهه دیگ؟حتی دیگ نمیتونم دوست دخترمو نگاه کنم؟
ا/ت: میخوای تا شب نگام کنی؟+
کوک: اره چرا که نه؟فقط به تو نگاه میکنم!
صورتتو با دستات پوشوندی گفتی؛
ا/ت: اخخخ کم نگاهم کن جونگ کوکاااا
کوک: اووو صورتتو نپوشون
ا/ت: ولم کن نمیخوام
کوک: دستتو بردار!
ا/ت: گفتم که نمیخوام
کوک: عااا از دست تو...
ا/ت:از دستم عصبانی نشو+خب نمیخوام دستمو بردارم
کوک: باشه باشه
کوک:نگاهتم نمیکنم دیگ فقط همینجا میشینم
کوک:ولی بزار یکم نگات کنم باشه؟
نمیتونستی در مقابل کیوت بودنش مقاومت کنی
کوک: میتونم نگات کنم؟
دستات رو از صورتت برداشتی به صورت کیوتش نگا کردی
کوک: چاگیا راجب یچیزی خیلی کنجکاوم
ا/ت: راجب چی؟
کوک: دوس داری دستات رو همینطوری عادی توی دستام بگیرم یا اینکه نه گرمشون کنم؟+
کوک:یا اینکه....چجوری بگم اینوو خبب یا اینکه مثلا با عشق محکم بگیرمشون و با عشق زیاد نگهشون دارم
ا/ت: فک نکنم بتونم به همچین سوالی جواب بدم
۱۱.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.