عاشق که بشی ......پارت۳۵
#عاشق_که_بشی ......پارت۳۵
لیا:اخه من به توانا قول دادم باهاش برم کنسرت
چاعان:اهان باشه
لیا:ناراحت نشدی که
چاعان:معلومه که نه عشقم
لیا:☺️
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شب تو کنسرت
لیا:خیلی خوش میگذره
توانا:اره واقعا😂
ی پسر هه ی دور و بر توانا میرفت و میومد
لیا:این و میشناسی
توانا:نه
اون پسره:سلام دخترا
لیا و توانا:سلم
اون پسره به توانا گفت:
رل داری خوشکله
توانا:اه گمشوو
اون پسره توانا رو کشید و از لباش بوسید
لیا:عوضی چکار میکنییی
توانا اون پسره رو هل داد
توانا:عوضی گمشو از اینجا تا ی بلایی سرت نیاوردم
اون پسره:اخی خیلی ترسیدم
ی دختره اومد به نظر میومد خواهرش باشه
ببخشید داداشم مست بوددد
توانا:برید از اینجا زوددد باشید
لیا:نزدیک بود
توانا:حداقل نزاشتم ببوسه منو
لیا:اخه من به توانا قول دادم باهاش برم کنسرت
چاعان:اهان باشه
لیا:ناراحت نشدی که
چاعان:معلومه که نه عشقم
لیا:☺️
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شب تو کنسرت
لیا:خیلی خوش میگذره
توانا:اره واقعا😂
ی پسر هه ی دور و بر توانا میرفت و میومد
لیا:این و میشناسی
توانا:نه
اون پسره:سلام دخترا
لیا و توانا:سلم
اون پسره به توانا گفت:
رل داری خوشکله
توانا:اه گمشوو
اون پسره توانا رو کشید و از لباش بوسید
لیا:عوضی چکار میکنییی
توانا اون پسره رو هل داد
توانا:عوضی گمشو از اینجا تا ی بلایی سرت نیاوردم
اون پسره:اخی خیلی ترسیدم
ی دختره اومد به نظر میومد خواهرش باشه
ببخشید داداشم مست بوددد
توانا:برید از اینجا زوددد باشید
لیا:نزدیک بود
توانا:حداقل نزاشتم ببوسه منو
۲.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.