ترسم این است بیایی و صدایم نکنی

ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی

ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بِدَوم با سر و سر، باز به پایت نرسد

نکند جای تو را خاطره‌ات پر بکند
فاصله روی تورا سایه تصور بکند
دیدگاه ها (۲)

ما آدمهایی نبودیم...که یکی را بدرقه نکردهدر را رویِ دیگری با...

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذردبر من زغمت به تاب و تب می‌گذ...

دل من در قدم یار غریبانه شکستتپش قلب چنان گشت که آئینه شکستل...

‎‌‌سال ها بعددر حالی که ...موهای معشوقه ات را ...نوازش می کن...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط