همسایه های خشن من ۱۷
همسایه های خشن من ۱۷
هیون ویو
احساس های من نسبت به ات عوض نشده و میخوام دوباره ازش درخواست کنم شاید قبول کرد
و شاید بتونم از این زندگی خلاص شم و یه زندگی پر از ارامش و آسایش رو تجربه کنم
بااینکه روی پیشونیم تیر هدف شده بود شاید شاید میتونستم حرفی که این چندین سال حمل کردم رو به یه نفر بزنم
هیون:ات
+بنال
هیون:ات شاید آخرین حرفی باشه که بهت میزنم اما من اهمیتی به مرگ نمیدم و میخوام حرف دلمو بزنم
+بگو
هیون: ات من احساسم به تو عوض نشده و هنوزم قلبم. برای تو میزنه
،+هیون من من واقعا نمیتونم قبول کنم منو تو مثل دوتا دوست بودیم نه دوتا عاشق میفهمی چی میگم ؟
من من دوستت دارم اما نه به عنوان یه عاشق بلکه به عنوان یک دوستی که حداقل توی سختی هاش بهاش بوده هیون بیاو حداقل این دوستی رو بعد از این چندین سال نگه داریم و خوشبختی هم دیگه رو ببینیم من من مطمئنم که بهتر از من عاشق تو میشه و تو اون موقع خوشبختی واقعی رو پیدا میکنی
ویو ات
داشتم با هیون حرف میزدم که احساس کردم که یه نفر پشت سرم واستاده برگشتم دیدم بله کوکه
ویو کوک
ات داشت با هیون حرف میزد منم میخوام حرفمو بزنم نمیخوام بعداً پشیمون بشم جلو زانو زدم گفتم
ات میخوام بقیه عمرم رو کنار تو بگذرونم آیا تو مایل هستی که با من ازدواج کنی
+من من (یه نگاهی به هیون میندازه که هیون با سر داره تایید میکنه پس.....پس
#سناریو#وانشات#اسمات#فیک #کوکی
هیون ویو
احساس های من نسبت به ات عوض نشده و میخوام دوباره ازش درخواست کنم شاید قبول کرد
و شاید بتونم از این زندگی خلاص شم و یه زندگی پر از ارامش و آسایش رو تجربه کنم
بااینکه روی پیشونیم تیر هدف شده بود شاید شاید میتونستم حرفی که این چندین سال حمل کردم رو به یه نفر بزنم
هیون:ات
+بنال
هیون:ات شاید آخرین حرفی باشه که بهت میزنم اما من اهمیتی به مرگ نمیدم و میخوام حرف دلمو بزنم
+بگو
هیون: ات من احساسم به تو عوض نشده و هنوزم قلبم. برای تو میزنه
،+هیون من من واقعا نمیتونم قبول کنم منو تو مثل دوتا دوست بودیم نه دوتا عاشق میفهمی چی میگم ؟
من من دوستت دارم اما نه به عنوان یه عاشق بلکه به عنوان یک دوستی که حداقل توی سختی هاش بهاش بوده هیون بیاو حداقل این دوستی رو بعد از این چندین سال نگه داریم و خوشبختی هم دیگه رو ببینیم من من مطمئنم که بهتر از من عاشق تو میشه و تو اون موقع خوشبختی واقعی رو پیدا میکنی
ویو ات
داشتم با هیون حرف میزدم که احساس کردم که یه نفر پشت سرم واستاده برگشتم دیدم بله کوکه
ویو کوک
ات داشت با هیون حرف میزد منم میخوام حرفمو بزنم نمیخوام بعداً پشیمون بشم جلو زانو زدم گفتم
ات میخوام بقیه عمرم رو کنار تو بگذرونم آیا تو مایل هستی که با من ازدواج کنی
+من من (یه نگاهی به هیون میندازه که هیون با سر داره تایید میکنه پس.....پس
#سناریو#وانشات#اسمات#فیک #کوکی
۱۵.۰k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.