منبقربانخداچونکمراغمگین

مـن‌بہ‌قربان‌خداچـون‌‌کہ‌مـراغمگین‌
دیدبھرخوشحالـے‌منּ‌دردلم‌انداخت‌تورآ:)♡
دیدگاه ها (۲)

ازش پرسیدم: این زخما کی خوب میشن؟گفت: نخواه که خوب بشن، بخوا...

و بهار در راه است...باید کتاب را بست،باید بلند شد،در امتداد ...

بابابزرگ بود و یڪ طاقچه پر از نوار ڪاست از نجواهای آرام قدیم...

قرارمان باشدبرای شب چهارشنبه‌ی آخر سالمن می‌ایستم کنار آتشو ...

کہ بہ اسم تـﯡ ࢪسیـدم قلمم بہ گریہ افتاد 🫠🩶دلخوشـے اول و آخـࢪ...

.دوسٺ‌ دارم اندازه تعداد روزایے کہ عمر کردمدوسٺ‌ دارم اندازه...

ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا#سلام_امام_زمانم ❤️عَــنـــقـــریـــب أســـت کہ گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط