به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست

دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب

چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب

تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب

به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در برم بی تابه امشب
دیدگاه ها (۴)

توکه نیستی ، زندگیمو/ زیره پای کی بریزم.واسه کی ، دلم بمیره ...

«بی اجازه دوستت دارم»چشم ازتو اشک ازمندل ازتو درد ازمنقلب از...

مروز نه آغاز و نه انجام جهان استای بس غم و شادی که پس پرده ن...

از زمزمه دل‌تنگیم، از همهمه بیزاریمنه طاقت خاموشی، نه تاب سخ...

تو با جامی ربودی ماه از آبچو نوشیدیم از آن جام گواراتو نیلوف...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط