لابد توهم یک روزی جا ماندی

لابد توهم یک روزی جا ماندی،
از رویایی که خودت ساخته بودیش
مثل من...
این شهر پر است از آدمهای جا مانده،
جا مانده توی گذشته،
جا مانده توی خاطرات،
جا مانده تو چشمانِ یک نفر...
این شهر پر است از کسانی که تاوانِ کار یک نفر را،
از یک نفر که بی خبر از همه چیز
از راه آمده میگیرند...
لابد من هم همان قربانیِ بی تقصیرِ بی خبر از همه چیز و همه جابودم...
#فاطمه_جوادی
دیدگاه ها (۱)

روزگار!تو اگر سخت به من می‌گیریبا خبر باش که پژمردن من آسان ...

#حیوانات

اما خودت پا درمیانی کن...❤

من که جز همنفسی با #تُ ندارم هوسیبا وجود #تُ چرا دل بسپارم ...

part18

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

ادامه پارت آخر فصل دو بازمانده‌ ولی در این میان، سه فرد که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط