ویو کلارا
ویو کلارا
تهیونگ خیلی عجیب شده بود غذامو اورد
+غذاتو بخور
رفتم سمت اون غذای مسخره که هر روز باید یه چیز شبیهش و بخورم و برش داشتم و پرت کردم سمت دیوار
+کلارا چیکار میکنی
رفتم سمت لیوان و برشداشتم و خواستم پرتش کنم که دستمو گرفت
+چه مرگته
اخم بزرگی کردم و لیوان و انداختم زمین که شکست و تیکه بزرگش رفت تو پام و تا آخرش فرو رفت ولی تهیونگ ندید
+آنقدر رو مخم یورتمه نرو
جیغ کشیدم که رفت بیرون شیشه رو از پام کشیدم بیرون و تمام تابلو های اتاقم و پرت کردم رو زمین
ویو تهیونگ
این روانی شده صدای شکستن شیشه اومد به بادیگارد ها گفتم بهش آرامبخش بزنن و به تخت ببندنش و اونجا و تمیز کنن رفتم یه سری به آت بزنم درو باز کردم دیدم نشسته رو نرده های بالکن صدای در و شنید و برگشت تا منو دید تعادلش بهم خورد و داشت میوفتادم که گرفتمش
+چه مرگته؟
- بب...خشید (رد اشک رو غونش بود و چشماش قرمز بود)
+داشتی گریه میکردی
-نه...م..میدونی...چشمام گردو خاک میره به گل هم حساسیت دارم
+پس گفتم کلارا از کی به ارس برده...
-ت..تهیونگ بزار ببینمش
+به کل روانی شده چیزی بخواد با زبونش نمیگه با شکستن شیشه میگه فقط با آرامبخش آروم میگیره
-(بغض)اون بچه واقعی تو بود تهیونگ اون الان مرده میفهمییییی
+متاسفم ولی حداقل باید تورو فراموش کنه
ویو جونگکوک (بچم)
آت یک شبه نیومده خونه جوگین الان ۶ سالشع
تهیونگ خیلی عجیب شده بود غذامو اورد
+غذاتو بخور
رفتم سمت اون غذای مسخره که هر روز باید یه چیز شبیهش و بخورم و برش داشتم و پرت کردم سمت دیوار
+کلارا چیکار میکنی
رفتم سمت لیوان و برشداشتم و خواستم پرتش کنم که دستمو گرفت
+چه مرگته
اخم بزرگی کردم و لیوان و انداختم زمین که شکست و تیکه بزرگش رفت تو پام و تا آخرش فرو رفت ولی تهیونگ ندید
+آنقدر رو مخم یورتمه نرو
جیغ کشیدم که رفت بیرون شیشه رو از پام کشیدم بیرون و تمام تابلو های اتاقم و پرت کردم رو زمین
ویو تهیونگ
این روانی شده صدای شکستن شیشه اومد به بادیگارد ها گفتم بهش آرامبخش بزنن و به تخت ببندنش و اونجا و تمیز کنن رفتم یه سری به آت بزنم درو باز کردم دیدم نشسته رو نرده های بالکن صدای در و شنید و برگشت تا منو دید تعادلش بهم خورد و داشت میوفتادم که گرفتمش
+چه مرگته؟
- بب...خشید (رد اشک رو غونش بود و چشماش قرمز بود)
+داشتی گریه میکردی
-نه...م..میدونی...چشمام گردو خاک میره به گل هم حساسیت دارم
+پس گفتم کلارا از کی به ارس برده...
-ت..تهیونگ بزار ببینمش
+به کل روانی شده چیزی بخواد با زبونش نمیگه با شکستن شیشه میگه فقط با آرامبخش آروم میگیره
-(بغض)اون بچه واقعی تو بود تهیونگ اون الان مرده میفهمییییی
+متاسفم ولی حداقل باید تورو فراموش کنه
ویو جونگکوک (بچم)
آت یک شبه نیومده خونه جوگین الان ۶ سالشع
- ۷.۰k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط