نامرمان شمور
نام رمان: شَمّور
نویسنده: mahdiyeh82 کاربر انجمن نودهشتیا
ژانر: اجتماعی_تراژدی
هدف: هر که تو را لایق بهترین ها ندانست، به او، شمور بودنت را به رخ بکش!
ساعت پارت گذاری: نامعلوم!
براساس واقعیت!
خلاصه:
در دنیای خاکستری آدمک ها، اسیر شده بود. به هر جا مینگریست، صورتی خنثی میدید. حال و هوای این شهر غمزده، او را هم تیره و خنثی کرده بود. او که با کاغذهایش، در تحلیل آدمیان اطراف درد و دل میکرد، کسی را با چهره ای خندان دید! این، شیرین ترین تفاوت، در این شهر غم زده بود.
مقدمه:
بنگر به سنگ خام تراش نخوردهی الماس که چطور بد شکل و نافرم و نامیزان است. تراشش دادند، شکستنش، سابیدنش، آزارش دادند، عذابش دادند، شکستنش، تراشش دادند، تراشش دادند و باز...
حال بنگر به شَمّوری که در دست داری. این همان سنگ نامطلوبیست که چهره ات را از دیدنش درهم میکردی. این همان سنگیست که با ظلم های پی در پی، دلش را ریش ریش کردی. درخشش و زیبایی خیره کننده اش را میبینی؟ او را از خود راندی، گمان کردی زندگی اش را تباه کردی؟ خیر! تو او را با تراش دادن هایت، ساختی. حال بنگر به ارزش فوق العاده اش که حتی تو را هم با او مقایسه نمیکنند. هوای خودت را داشته باش! هنوز در دلش، ظلم هایت را مرور میکند. از تو ممنون است اما...
حال که به قدرت رسیده است، تو را لایق نابودی میداند.
https://forum.98ia2.ir/topic/20084-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%85%D9%91%D9%88%D8%B1-mahdiyeh82-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/?do=getLastComment
نویسنده: mahdiyeh82 کاربر انجمن نودهشتیا
ژانر: اجتماعی_تراژدی
هدف: هر که تو را لایق بهترین ها ندانست، به او، شمور بودنت را به رخ بکش!
ساعت پارت گذاری: نامعلوم!
براساس واقعیت!
خلاصه:
در دنیای خاکستری آدمک ها، اسیر شده بود. به هر جا مینگریست، صورتی خنثی میدید. حال و هوای این شهر غمزده، او را هم تیره و خنثی کرده بود. او که با کاغذهایش، در تحلیل آدمیان اطراف درد و دل میکرد، کسی را با چهره ای خندان دید! این، شیرین ترین تفاوت، در این شهر غم زده بود.
مقدمه:
بنگر به سنگ خام تراش نخوردهی الماس که چطور بد شکل و نافرم و نامیزان است. تراشش دادند، شکستنش، سابیدنش، آزارش دادند، عذابش دادند، شکستنش، تراشش دادند، تراشش دادند و باز...
حال بنگر به شَمّوری که در دست داری. این همان سنگ نامطلوبیست که چهره ات را از دیدنش درهم میکردی. این همان سنگیست که با ظلم های پی در پی، دلش را ریش ریش کردی. درخشش و زیبایی خیره کننده اش را میبینی؟ او را از خود راندی، گمان کردی زندگی اش را تباه کردی؟ خیر! تو او را با تراش دادن هایت، ساختی. حال بنگر به ارزش فوق العاده اش که حتی تو را هم با او مقایسه نمیکنند. هوای خودت را داشته باش! هنوز در دلش، ظلم هایت را مرور میکند. از تو ممنون است اما...
حال که به قدرت رسیده است، تو را لایق نابودی میداند.
https://forum.98ia2.ir/topic/20084-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%85%D9%91%D9%88%D8%B1-mahdiyeh82-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/?do=getLastComment
- ۱.۱k
- ۲۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط