عشق جذاب

پارت ۲۳

ویو النا

اون مرتیکه خر منو به سمت یه ون برد یعنی منو کجا میخوام ببرن گندش
بزننن چرا اینطوری شده اصلا جونگککک کجاست بعد اون شب
اصلا ندیدمش یعنی براش اصلا مهم
نیستم معلومه که نیستم حتما منم این اون هرزه اا میدید ولی من هرزه نبودم و نیستم با هر قدم که به سمت ماشین میرفتم بغضم شدید تر میشد
بابا الان چیکار میکنه یوری چی اون الان
چیکار میکنه تمام سئوالات داخل ذهنم بود که اون مرتیکه منو حول داد داخل ون و با یه طناب دست منو بستن و دوتا مر گنده کنارم نشستن
من باید یه جورای از اینجا خلاص شم

ویو کوک

فهمیدم بابام‌میخواد النا رو از پدرش
دور کنه من النارو دوست دارم عاشقشم
نمیخوام از دستش بدم سوار ماشین شدم و به سمت اون محلی رفتم که پدرم النارو برده اینم با هزار زحمت تونستم پیدا کنم بعد اینکه جایگاه پدرمو ازش بگیرم این یه اشغلل پرتش میکنم اونور اون اصلا برای من پدری نکرد من نباید براش فرزند خوبی باشم
البته از این به بعد رسیدم به اون محل زو با بادیگاردارفتم داخل ولی کسی نبود که یهو رفتم تو اتاق اونجا هم کسی نبود

کوک : کجایی(عربده)

النا : منو سمت یه اتاق ت اون جای متروکه بردن اونجا یه اتاق بود که یه تلوزیون که شبیه دوربین بود جلوی من قرار داشت که دیدم جئون اومد این اطراف من وسایل شکنجه بود خیلی ترسیدم یعنی میخواد چیکار کنه من خیلی میترسم که یهو دوربین روشن شد اون .... اون صدای بابام بود

کیم :کیه (جدی و ناراحت)

النا :بابا (گریه شدید)

کیم :دخترم خودتی (بغض)

النا: بابایی نجاتم بده (گریه شدید)

کیم :دختر قشنگم صبر کن قول میدم پیدات میکنم (گریه)

النا : هق...هق...ه..ق(گریه بلند )

جئون : اوهه آقای کیم چطوری داری گریه میکنی (پوزخند)

کیم :خفه شو تو از من چی‌میخوای
جئون :آخرین باری که گریتو دیدم سر مزار عشقم بود فن کردی میزارم یه آب خوش از گلوت پایین بره

کیم : اسم زک منو نیار حرومزاده (عربده)
ببین‌چیکارت میکنم تویی که باعث مرگ یونا (مادر النا) شدی یکاری میکنم که هر روز آرزوی مرگ کنی

جئون :....




خوب دوستان پارت جدید هست این روزا سرم خیلی شلوغه ولی هر روز براتون پارت میزارم و ممنون که حمایت میکنید میخوام شرط بزارم
۴۰ لایک