آره

آره،
داشتَم میگُفتَم
"دِلتَنگی خیلی وَحشیه .."
مَکان و زَمان نمیشناسه ..
یِهو وَسَطِ یه روزِ خوب یا یه روزِ شُلوغ ،
وَسَطِ بَلبشویِ یه دَعوا ،
موقعِ رَد شُدَن از خیابون ،
تو پاساژ وَسَطِ خَرید،
تو صَفِ نونوایی،
وَسَطِ جَشنِ فارِغ‌التَحصيلی ،
شبِ عید،
میونِ شُلوغیِ مِترو ،
سَرِ جَلسه‌یِ اِمتَحان ،
حَتّی وَسَطِ وا نَفَسایِ قیامَت چَنگ میزَنه تو گَلوت و تویی که مات و مَبهوت تو چِشاش نِگاه میکُنی وَ خُشکت میزنه ..
حَتّی به این فِکر هَم نِمیکنی که این لامُروّت از کُجا پِیداش شُد ..
فَقَط غَرق میشی و غَرق میشی ..
چی میگُفتَم ..؟!
آره داشتَم میگُفتَم،
"دِلتَنگی خیلی وَحشیه دِلبَر" :)) 💛🌱'















《 ‏اَندوه
شعر نیست ،
اَندوه
آدَمی‌ست
كه شعر می‌گویَد! ♥🌱"》



#دلم‌پریشـونه˘-˘
#آناهیتا
دیدگاه ها (۱)

‹ دَمِ غروبی دِلمون گرفته بود ،هِی میگُفتیم یَعنی اونَم از ک...

به وَقتِ اَذانِ اینجآ برایِ حالِ دِلِت دُعا میخوانَم..!.میدآ...

میگُفت اِمروز یه زوجِ‌ سالمَند اومَدَن دَرمانگاه ،‏اَول شوهر...

شما فِکر کُن شَب بآشه ،شونه به شونَش رآه میری ...دَستآشَم تو...

معشوقه دشمنP²⁰توی اتاقش نشسته بود و با گوشیش ور می‌رفت.روی م...

من و ملاقات با BTSpart «۳»چشمامو باز کردم دیدم اعضا بالا سرم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط