پارت دوم
پارت دوم
که تهیونگ یهو به جوش اومد من رو تا حد مرگ کتک زد ولی با ضربه ای که به شکمم زد دادم بلند شد
ات:آخخخخخخخ بچم خیلی در دارم آخخخ بچمم
تهیونگ که با داده ات به خودش اومده بود و وقتی ات رو تو اون حالت دید استرس تو وجودش پر شد ات خونریزی شدیدی داشت و هی داد میکشید سریع ات رو بغل کرد و بردتش سمت ماشین سوار ماشین شدن و راهی بیمارستان شدن ته داشت با بالاترین سرعت رانندگی میکرد و ات هم فقط داد میکشید
ات :ته اگه به بچم چیزی بشه تا آخر عمرت دیگه منو نمیبینی آخخخخ
بلاخره رسیدن بیمارستان ات رو بردن و ته هم منتظر پشت در بود به ات کلی سرم زدن تا خونریزیش بند بیاد و در آخر هم به آرامش بخش زدن و ات هم خوابید
دکتر :همراه خانم کیم
ته:بفرمایید من همسرشونم
دکتر :ضربه خیلی بدی یه شکمشون وارد شده برای همون هم خونریزی شدیدی داشته اما الان خدارا شکر هم حال خودشون و بچه خوبه اگه چند دقیقه دیگه دیر رسیده بودین بچه رو از دست میدادیم امشب رو اینجا بمونه فردا میتونه مرخص بشه
ته :خیلی ممنونم میتونم ببینمش
دکتر :البته
ته رفت پیش ات ات خوابیده بود رفت کنارش نشست و منتظر موند بیدار بشه بعد از دوساعت ات بهوش اومد و وقتی تهیونگ رو دید روشرو برگردوند و گفت
ات:گمشو بیرون نمیخام ببینمت
ته :ات من متاسفم ازت خیلی معذرت میخام لطفا منو ببخش
ات از معذرت خواهی ته بدجور شک شده بود اصلا انتظار این حرف رو نداشتم ولی خودشو از دست نداد و گفت
ات:کدوم کارت رو ببخشم اینکه من رو دزدیدی و زندانیم کردی و یا کتک هایی که بهم زدی یا چندین بار بهم تجا..وز کردی و یا الان کم بود بچم رو به خاطر تو از دست بدم من کدوم رو ببخشم فقط یه دلیل بگو من کدوم کارت رو ببخشم خسته شدم از دستت منم انسانم من قبل از تو یه زندگی عالی داشتم ولی الان تو یه جهنم گیر کردم چرا نمیفهمی من دوست ندارم ولی تو بازم من رو پیش خودت اسیر کردی بزار من برم دیگه اههههه
تمام این مدت ته سرش پایین بود چون رویی نداشت به ات نگاه کنه و ات هم تمام حرفاش رو با گریه میگفت
ته :ات من میدونم چقدر اشتباه کردم میدونم خیلی اذیتت کردم ولی من واقعا عاشقتم من نمیتونم بدون تو زندگی کنم عشقی که به تو دارم رو نمیتونم توصیفش کنم از روز اولی که دیدمت عاشقت شدم ولی این که تو دوسم نداری من رو دیوونه میکنه برای همونم به امید روزی که شاید یکمی تو هم من رو دوست داشتی دارم نگهت میدارم چون نمیخام تو رو از دست بدم من بابت هر کاری که تا حالا باهات کردم خیلی معذرت میخام(اینجا ته هم گریش گرفت )من خیلی ازت معذرت میخام لطفا من رو ببخش
ات وقتی گریه های ته رو دید خیلی تعجب کرد با خودش فکر کرد این مرد احساس هم داره ولی بعد گفت
که تهیونگ یهو به جوش اومد من رو تا حد مرگ کتک زد ولی با ضربه ای که به شکمم زد دادم بلند شد
ات:آخخخخخخخ بچم خیلی در دارم آخخخ بچمم
تهیونگ که با داده ات به خودش اومده بود و وقتی ات رو تو اون حالت دید استرس تو وجودش پر شد ات خونریزی شدیدی داشت و هی داد میکشید سریع ات رو بغل کرد و بردتش سمت ماشین سوار ماشین شدن و راهی بیمارستان شدن ته داشت با بالاترین سرعت رانندگی میکرد و ات هم فقط داد میکشید
ات :ته اگه به بچم چیزی بشه تا آخر عمرت دیگه منو نمیبینی آخخخخ
بلاخره رسیدن بیمارستان ات رو بردن و ته هم منتظر پشت در بود به ات کلی سرم زدن تا خونریزیش بند بیاد و در آخر هم به آرامش بخش زدن و ات هم خوابید
دکتر :همراه خانم کیم
ته:بفرمایید من همسرشونم
دکتر :ضربه خیلی بدی یه شکمشون وارد شده برای همون هم خونریزی شدیدی داشته اما الان خدارا شکر هم حال خودشون و بچه خوبه اگه چند دقیقه دیگه دیر رسیده بودین بچه رو از دست میدادیم امشب رو اینجا بمونه فردا میتونه مرخص بشه
ته :خیلی ممنونم میتونم ببینمش
دکتر :البته
ته رفت پیش ات ات خوابیده بود رفت کنارش نشست و منتظر موند بیدار بشه بعد از دوساعت ات بهوش اومد و وقتی تهیونگ رو دید روشرو برگردوند و گفت
ات:گمشو بیرون نمیخام ببینمت
ته :ات من متاسفم ازت خیلی معذرت میخام لطفا منو ببخش
ات از معذرت خواهی ته بدجور شک شده بود اصلا انتظار این حرف رو نداشتم ولی خودشو از دست نداد و گفت
ات:کدوم کارت رو ببخشم اینکه من رو دزدیدی و زندانیم کردی و یا کتک هایی که بهم زدی یا چندین بار بهم تجا..وز کردی و یا الان کم بود بچم رو به خاطر تو از دست بدم من کدوم رو ببخشم فقط یه دلیل بگو من کدوم کارت رو ببخشم خسته شدم از دستت منم انسانم من قبل از تو یه زندگی عالی داشتم ولی الان تو یه جهنم گیر کردم چرا نمیفهمی من دوست ندارم ولی تو بازم من رو پیش خودت اسیر کردی بزار من برم دیگه اههههه
تمام این مدت ته سرش پایین بود چون رویی نداشت به ات نگاه کنه و ات هم تمام حرفاش رو با گریه میگفت
ته :ات من میدونم چقدر اشتباه کردم میدونم خیلی اذیتت کردم ولی من واقعا عاشقتم من نمیتونم بدون تو زندگی کنم عشقی که به تو دارم رو نمیتونم توصیفش کنم از روز اولی که دیدمت عاشقت شدم ولی این که تو دوسم نداری من رو دیوونه میکنه برای همونم به امید روزی که شاید یکمی تو هم من رو دوست داشتی دارم نگهت میدارم چون نمیخام تو رو از دست بدم من بابت هر کاری که تا حالا باهات کردم خیلی معذرت میخام(اینجا ته هم گریش گرفت )من خیلی ازت معذرت میخام لطفا من رو ببخش
ات وقتی گریه های ته رو دید خیلی تعجب کرد با خودش فکر کرد این مرد احساس هم داره ولی بعد گفت
۶.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.