فیک پلیر پارت 7
فیک پلیر پارت 7
"Palyer"
شوگا:من بخاطر حرفم....خب....متاسفم من خودمم نمیخوام پام و توی بوسان بزارم ولیی مجبورم
ا/ت:برام اهمیت نداره ک ی حرفی وقبلا زدی و براش متاسفی ولی چرا نمیخوای ب بوسان بری
شوگا:دلیلیش ب خودم مربوطه
ا/ت:تا نشنوم هیجا نمیام جناب
شوگا:لط...فا بیا چون من زندگیم بسته ب اونه برگست اگ ب تیم نرم این شانس مجددم برای زندگی از بین میره میشم اون ادم قبلی
ا/ت: ی لحظه داری میگی ک شانس مجدد زندکی و بعد ادم قبلی ....
شوگا:خب....
ا/ت:توی گذشتت چ اتفاقی افتاده
شوگا:دلیلی نمیبینم توضیح بدم
ا/ت:پ قید اون بر گ ورود بزن
شوگا:لعنتی
ا/ت:میشنم
دستاشو با کلافگی ب سمت موهاش برد و لب زد
شوگا:درباره زندگی برده کشی شنیدی؟!
ا/ت:برده کشی؟؟؟؟
شوگا:حدس زدم ندونی
ا/ت:واضح بگو
شوگا:تا همینجاش کافیه
ا/ت:تو...برده...کشی؟
شوگا:سکوت میکنم تا ب جواب برسی
ا/ت:پس....
دستم و روی دستیگیره در ماشین گذاشتم و کشیدمش و در و باز کرد با تعجب و حس بد پیدا شدم و در محکم بستم و با پاهای برهنه توی خیابون قدم گذاشتم و صداش و میشنیدم ک
شوگا:مگ خودت نمیخواستی بدونی
سرجام وایستادم سرم و برگردوندم طرفش ک دیدم بین ماشین و دره
و جوابش و دادم
ا/ت:فک نمیکردم ت....
شوگا:من نمی دونم و نمخوام بدونم ط ذهنت چی میگذره ولی اون برگه کوفتیو بهم بده
ا/ت:برگه رو....بدم...ولم میکنی می خودم
شوگا:الان ترسیدی (همراه ی نیشخند)
ا/ت:تو باشی...ی قاتل بخواد....
شوگا:هعی من قاتل نیستم و تو باید ی چیزا دیگم بدونی......من..فقط
سرش و انداخت پایین و ...محکم نفس و شو بیرون میداد
سرم و انداختم
کفشام و توی بغلم گرفتم و فشردم کل بدنم استرس بود و ترس فک نمیکردم ک ی ادم..
وسط افکارم بودم ک صدای محکم و ترسناکی ب گوشم خورد سرم و اوردم بالا فهمیدم صدا صدای در بوده ب قیافش نگاه کردم کاملا جدی بود و خیلی محکم ب طرفم قدم بر میداشت و دست و شو روی کمرش گذاشت و دو قدمیم وایستا
.................
"Palyer"
شوگا:من بخاطر حرفم....خب....متاسفم من خودمم نمیخوام پام و توی بوسان بزارم ولیی مجبورم
ا/ت:برام اهمیت نداره ک ی حرفی وقبلا زدی و براش متاسفی ولی چرا نمیخوای ب بوسان بری
شوگا:دلیلیش ب خودم مربوطه
ا/ت:تا نشنوم هیجا نمیام جناب
شوگا:لط...فا بیا چون من زندگیم بسته ب اونه برگست اگ ب تیم نرم این شانس مجددم برای زندگی از بین میره میشم اون ادم قبلی
ا/ت: ی لحظه داری میگی ک شانس مجدد زندکی و بعد ادم قبلی ....
شوگا:خب....
ا/ت:توی گذشتت چ اتفاقی افتاده
شوگا:دلیلی نمیبینم توضیح بدم
ا/ت:پ قید اون بر گ ورود بزن
شوگا:لعنتی
ا/ت:میشنم
دستاشو با کلافگی ب سمت موهاش برد و لب زد
شوگا:درباره زندگی برده کشی شنیدی؟!
ا/ت:برده کشی؟؟؟؟
شوگا:حدس زدم ندونی
ا/ت:واضح بگو
شوگا:تا همینجاش کافیه
ا/ت:تو...برده...کشی؟
شوگا:سکوت میکنم تا ب جواب برسی
ا/ت:پس....
دستم و روی دستیگیره در ماشین گذاشتم و کشیدمش و در و باز کرد با تعجب و حس بد پیدا شدم و در محکم بستم و با پاهای برهنه توی خیابون قدم گذاشتم و صداش و میشنیدم ک
شوگا:مگ خودت نمیخواستی بدونی
سرجام وایستادم سرم و برگردوندم طرفش ک دیدم بین ماشین و دره
و جوابش و دادم
ا/ت:فک نمیکردم ت....
شوگا:من نمی دونم و نمخوام بدونم ط ذهنت چی میگذره ولی اون برگه کوفتیو بهم بده
ا/ت:برگه رو....بدم...ولم میکنی می خودم
شوگا:الان ترسیدی (همراه ی نیشخند)
ا/ت:تو باشی...ی قاتل بخواد....
شوگا:هعی من قاتل نیستم و تو باید ی چیزا دیگم بدونی......من..فقط
سرش و انداخت پایین و ...محکم نفس و شو بیرون میداد
سرم و انداختم
کفشام و توی بغلم گرفتم و فشردم کل بدنم استرس بود و ترس فک نمیکردم ک ی ادم..
وسط افکارم بودم ک صدای محکم و ترسناکی ب گوشم خورد سرم و اوردم بالا فهمیدم صدا صدای در بوده ب قیافش نگاه کردم کاملا جدی بود و خیلی محکم ب طرفم قدم بر میداشت و دست و شو روی کمرش گذاشت و دو قدمیم وایستا
.................
۴۸.۴k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.