دلم برای کسی تنگ است



دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می‌دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده‌ها می‌خواند

دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می‌سوخت
و مهربانی را نثار من می‌کرد

دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و در جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۱۱)

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداختکه یک دم از تو نظر بر نم...

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان استمباد این جمع را یا رب غم...

#صدای_پای_زمستان_می‌آید_۳آخرین روزهای آذر استاما منیڪ جایی و...

وقتی جلوی راهمسبز شدی که پاییزاز تمامِ درخت های شهربالا رفته...

دلم برای کسی تنگ استکه چشمهای قشنگش رابه عمق آبی دریا می دوخ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط