کاش می شد به سادگی یک سلام تمام نبودنت را از یاد ببرم و ...

کاش می شد به سادگی یک سلام تمام نبودنت را از یاد ببرم و پاک کنم این همه دلتنگی را از لوح فرسوده ی دلم
کاش می توانستم با یک سلام ساده در آغاز این نامه ها خط کشم بر هرهمه فاصله هایی که از دستان من تا لمس بودنت هست

می بینی؟ دیگر حتی سلام هم برای من که دور از تو مانده ام واژه ی دلنشینی نیست …

با این همه اگر سلام را کنار بگذارم، در سطرهای نامه هایم چه بنویسم من که می ترسم از رسیدن به واژه ی خداحافظ......

اما تو …. یادت نرود در جواب فریادهای بی صدایم لبخند بزنی!

خوب من ، باز هم بخند . بخند تا صدای شیون شیطان ، خدا را هم به خنده بیاندازد و آنوقت در سایه ی تبسمش لحظه هایمان را نقشی از عشق و ایمانی ابدی بزنیم

حالا بگذار همین جا که هنوز لبخند برلب داری نامه ام را پایان برم تا شادی ات در قاب لحظه هایم همیشگی شود

اما اگر باز هم دلتنگ حرفهایم شدی، چشمانت را ببند و سرت را بگذار بر شانه هایی که اینجا دور از تو مانده اند و خوب خوب گوش بسپار بر من، که تا هر کجا که بخواهی با تو از عشق سخن خواهم گفت.

نه ! خداحافظ نمی گویم … من هنوز برایت از جنون قصه ها دارم …

دستانم را رها مکن … که دیوانه ها پایان نمی شناسند
دیدگاه ها (۱)

چمــدان را بســتیتمــام شال گردن های دنیــا را قرض گرفتیو تم...

حرفی از آسمان نیست،حرفی ازینکه آغوشت را بغل کنم و اوج بگیرم ...

گاهی دلم از خلوت سایه ها فراری می شود..... دلم دنیای بزرگتر...

دوقدم مانده که پاییز به یغما برود...کاش پایان پاییز همزمان ب...

‍ ‍ 🌱🍂🌱🕊🌱🌸🍂🌿🍃🌿🍂🕊🌿🌱🍂🌸 ‌‌‌‌بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر استش...

باد پاییزی ؟ کاش خدا بودم نسیم خنک اول مهر میشدم که بپیچم ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط