p9
p9
حوصله اشون رو نداشتم پس چیزی بهش نگفتم که خودش رفت
چند هفته گذشت میونم با پدرم خیلی خوب شده بودو کم کم دارم ب جی هوپ علاقه پیدا میکنم امروز میخواستم ب جی هوپ اعتراف کنم
وارد کلاس شدم و رفتم پیشش نشستم بهش سلام کردم جواب و داد که یه کاغذ رو میزم گزاشت کاغذ و باز کردم نوشته بود:
شین هه زنگ آخر بیا پشت بوم مدرسه منتظرتم ♡
بهش نگاه کردم بهم چشمک زد
تا زنگ آخر باهم حرف نزدیم
زنگ خونه خورد رفتم پشت بوم اونجا بود
هوپی:سلام
شین هه:س..سلام اتفافی افتاده؟
هوپی :شین هه من خیلی دوست دارم
شین هه:چ..چی
هوپی:بدون تو اصلا نمیتونم زندگی کنم
شین هه:منم دوست دارم
کوک:چی«عربده»
رومم برگردوندم
سمت پدرم
شین هه:ب..بابا
سریع رفت سمت جیهوپ و تا حد مرگ زدش
شین هه:بابا لطفا ولش کن خواهش میکنم
که یهو اومد دستمو گرفتو برد داخل ماشین تو ماشین هی خواهش و التماسش میکردم هی میگفتم گوه خودم ولی چشاش قرمز بود از عصبانیت و هیچی نمیگفتم
حوصله اشون رو نداشتم پس چیزی بهش نگفتم که خودش رفت
چند هفته گذشت میونم با پدرم خیلی خوب شده بودو کم کم دارم ب جی هوپ علاقه پیدا میکنم امروز میخواستم ب جی هوپ اعتراف کنم
وارد کلاس شدم و رفتم پیشش نشستم بهش سلام کردم جواب و داد که یه کاغذ رو میزم گزاشت کاغذ و باز کردم نوشته بود:
شین هه زنگ آخر بیا پشت بوم مدرسه منتظرتم ♡
بهش نگاه کردم بهم چشمک زد
تا زنگ آخر باهم حرف نزدیم
زنگ خونه خورد رفتم پشت بوم اونجا بود
هوپی:سلام
شین هه:س..سلام اتفافی افتاده؟
هوپی :شین هه من خیلی دوست دارم
شین هه:چ..چی
هوپی:بدون تو اصلا نمیتونم زندگی کنم
شین هه:منم دوست دارم
کوک:چی«عربده»
رومم برگردوندم
سمت پدرم
شین هه:ب..بابا
سریع رفت سمت جیهوپ و تا حد مرگ زدش
شین هه:بابا لطفا ولش کن خواهش میکنم
که یهو اومد دستمو گرفتو برد داخل ماشین تو ماشین هی خواهش و التماسش میکردم هی میگفتم گوه خودم ولی چشاش قرمز بود از عصبانیت و هیچی نمیگفتم
۹.۵k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.