مشو همنشین اون که چیزی از عشق نمیدونه

مشو همنشین اون که چیزی از عشق نمیدونه
اونی که تو رو فریب داد پای حرفش نمیمونه
دل من اونی که واست بلف عاشقی می زد
حالا ساده پا میزاره روی عشقت میشه رد
اونی که می گفت تا آخر هر نفس بهات می مونه
داره شعر عاشقونه واسه عشق نو می خونه
فکر نکن که عشق اون باز میشه مهمونت دوباره
تو بریدیه ز عشقش اونم تو فکر فراره
انتظارنکش دل من عشق این دوره سرابه
دیگه اشکاتو نگهدار،بزا که دردت بخوابه
اما اگه عشقو می خوای قدمی سویش بزار باز
قدمی ثابت و محکم درآرزویش بزار باز
نه یه روز دنبال عشق وروز بعد دنبال افسوس
یه نفس دلگرم عشق و نفس بعد سرد و مأیوس
بپذیر هدیه ی عشقو ،اگه تلخه یا که شیرین
نکنی از عشق غفلت،اگه شاد باشی یا غمگین
نه یه دم یادش کنی و دم دیگرش فراموش
تا نخوای ز در برونی تا خواستی گیری به آغوش
اگه این کارو کنی تو عشق تو رو طرد می کنه
هزار تااندوه و درد هم با تو نبرد می کنه
دل خسته اگه خواستی توی سینه عشقو جا کن
اگه دیدی لایقش بود عمرتو به پاش فدا کن


دلواژه های تب دار / سعید
دیدگاه ها (۱۲)

از قــــــبل هم حدس مـــــی زد بلاخره می رود “رفـــــــتنــ...

نه دیگه اصرار نکن به من بمون شایدهم فاصه خیلی بهتره شایدهم ج...

خــــــــــــدایا! ☜خواهــــــــــــش☞ کــــه هیـــــچ... ...

خدایــــا...چه ساختـه ای،دل آدم هایت یکی ازیکی سنگی تر،دروغ ...

تقدیم به همه زندگیم:🌸🧿❤💕مثل رگبار ستاره رو تن خشک کویرهلحظه ...

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط