وقتی دوست نداره ولی دوسش داری p10
سولی موچی رو بوسید و محکم بغلش کرد
$همیشه میدونستم میخوای بم پیشنهاد بدیی
#اوووییی اووویی اوووییی اول نوبت منو نفسمه
$خب حالا ما ام که همین الان ازدواج نکردیم یه بچه تو بغلمون باشه
¥راس میگه دیگه خیلی خب حالا بیاید بریم برای لباس عروس دیرمون شد
&یوناا
+بله
&تبریک میگم و صبر کنید مغازه رو ببندم
منم میخوام بیام (•‿•):-)
رفتیم و لباس عروس و داماد هم انتخاب کردیم و کلی عکس گرفتیم (عکس لباس و ژستشون رو هم میفرستم عکس حلقه ها رم میزارم )
۴ سال بعد
+منو جی هوپ الان سه سال شده که ازدواج کردیم و من و اون متوجه شدیم که ژن هامون به هم نمیخوره و نمیتونیم بچه دار شیم
( خب چرا از اول تست ندادید ؟ اصلا مگه برا ازدواج همون اول تست نمیگیرن ؟)
ازدواج ما رسمی نبود فقط با رسوم و ایین خانواده سنتی خودمون بودیم
جی هوپ دلش خیلی بچه میخواست ولی من نمیتونستم پدرش جی هوپو به خونش دعوت کرد
بعد اون روز هوسوک مث سابق نبود
مدام داد میکشید سرم
سر چیز های الکی بحث میکرد
مث نبودن نمک دون سر میز
خیلی سری عصبانی میشد و داد میکشید
فلش بک به چند روز بعد
+عزیزم .....
.
.
.
عزیزم
کجاییی
هوسسسووووکککک
هووووسسسووووکککک
#ااااااههههه چیه (با داد ) ها چیکارم داری یه ساعته داری زر میزنی
نمیبینی کار دارم هاااا(با داد )
+بغض بدی داشت گلومو چنگ میزد و من دیگه نتونستم تحمل کنم با بغضی که داشتم
گفتم
مگه.....من.....فرشتت نبودم.....پس چرا.......چرا هی سرم ..........داد میزنی هوووممم
دیگه دوسم......دوسم نداری هااا
دوسم نداری نه
دوسم نداری ندارییییییییی(با داد گفت و اشکاش سرازیر شدن )
$همیشه میدونستم میخوای بم پیشنهاد بدیی
#اوووییی اووویی اوووییی اول نوبت منو نفسمه
$خب حالا ما ام که همین الان ازدواج نکردیم یه بچه تو بغلمون باشه
¥راس میگه دیگه خیلی خب حالا بیاید بریم برای لباس عروس دیرمون شد
&یوناا
+بله
&تبریک میگم و صبر کنید مغازه رو ببندم
منم میخوام بیام (•‿•):-)
رفتیم و لباس عروس و داماد هم انتخاب کردیم و کلی عکس گرفتیم (عکس لباس و ژستشون رو هم میفرستم عکس حلقه ها رم میزارم )
۴ سال بعد
+منو جی هوپ الان سه سال شده که ازدواج کردیم و من و اون متوجه شدیم که ژن هامون به هم نمیخوره و نمیتونیم بچه دار شیم
( خب چرا از اول تست ندادید ؟ اصلا مگه برا ازدواج همون اول تست نمیگیرن ؟)
ازدواج ما رسمی نبود فقط با رسوم و ایین خانواده سنتی خودمون بودیم
جی هوپ دلش خیلی بچه میخواست ولی من نمیتونستم پدرش جی هوپو به خونش دعوت کرد
بعد اون روز هوسوک مث سابق نبود
مدام داد میکشید سرم
سر چیز های الکی بحث میکرد
مث نبودن نمک دون سر میز
خیلی سری عصبانی میشد و داد میکشید
فلش بک به چند روز بعد
+عزیزم .....
.
.
.
عزیزم
کجاییی
هوسسسووووکککک
هووووسسسووووکککک
#ااااااههههه چیه (با داد ) ها چیکارم داری یه ساعته داری زر میزنی
نمیبینی کار دارم هاااا(با داد )
+بغض بدی داشت گلومو چنگ میزد و من دیگه نتونستم تحمل کنم با بغضی که داشتم
گفتم
مگه.....من.....فرشتت نبودم.....پس چرا.......چرا هی سرم ..........داد میزنی هوووممم
دیگه دوسم......دوسم نداری هااا
دوسم نداری نه
دوسم نداری ندارییییییییی(با داد گفت و اشکاش سرازیر شدن )
۴.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.