❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
part ¹¹
+برگشتم دیدم ک کوکه داره با عصبانیت نگام میکنه صدای جیهو از پشت گوشی میومد ک هی الو الو میکرد کوک گوشی رو برداشت قطع کرد وقتی ک اسم جیهو به چشمش خورد بدتر دیوونه شد
×چه غلطی داشتی میکردی هااا؟(داد)
+از ترس و استرس زبونم بند اومده بود از بچگی هر وقت کسی سرم داد میزد زبونم قفل میکرد از ترس سرمو انداخته بودم پایین ک دستمو گرفت و بلندم کرد انداختم روی تخت و خودشم نشست جلوم
×بگو داشتی چیکار میکردی؟(کمی داد)
+با..جی..جیهو حرف میزدم
×بگو حرف نمیزدم لاس میزدم دیگ
+نه بخدا کوک چرا اینجوری فک میکنی جیهو دوست باشگاهیمه اونجا باهم آشنا شدیم
×اصلا تو جیهو رو میشناسی اخه؟
+جیهو آره دیگ گفتم ک
×از این به بعد حق نداری با این پسر یک کلمه حرف بزنی حتی پی ام
+چرا؟
×حرف نباشه فقط چشم(دستوری)
×نشنیدم
+چ..چشم
×خوبه حالا هم پاشو بیا برای شب باید بریم جایی ی چیزایی باید بگم بهت
+باشه الان میام
×بیا بیبی منتظرتم
+کوک رفت بیرون مغزم به شدت درگیر بود یعنی جیهو کیه کوک از کجا میشناستش بلند شدم رفتم توی اتاق کار کوک پشت میز کارش نشسته بود منم نشستم روی صندلی
×خوشگلم اونجا نه رو پام
+چه فرقی میکنه حالا
×بدو بیا
+هوفف
رفتم نشستم روی پاهاش
×خب ما الان دوتا عاشق و معشوق هستیم درسته؟
+اوهوم درسته
×خب پس از اونجایی ک بین همه ی عاشق و معشوق ها قوانینی وجود داره بین ماهم وجود داره ک باید رعایت بشه
+امیدوارم زیاد نباشه بفرما
×اول از همه هر کاری میخوای انجام بدی حتی کوچکترین چیز باید از من اجازه بگیری
همیشه اجازه نداری تنهایی بری جایی فقط برای بعضی از روزاست
با هیچ پسری جزو من حتی با برادرات حق گرم گرفتن رو نداری
شبا همیشه باید لخت باشی تا باهم بخوابیم
و هیچ وقت هم بدون من اجازه ی خوردن مشروب و حتی خون رو نداری فعلا همینا اگ بازم یادم اومد میگم
+خسته نباشی اینجا هم پادگانه درسته
×مزه نریز میسو رعایت کن فقط یک بار اخطار میدم بار دوم تنبیه هستش
+اوکی متوجه شدم...میگم ک یک سوال
×جون؟
+جیهو رو از کجا میشناسی؟
×خب ماجرا داره...
+میشه بگی
×مربوط میشه به چند سال پیش وقتی ک دبیرستانی بودم من و جیهو باهم بهترین رفیق ها بودیم خیلی صمیمی بودیم جونمونو میدادیم واسه هم اما این رابطه فقط برای دو سال بعد بعد از اون دوسال روزی پدرم اومد و گفت ک جیهو میخواد منو بکشه سر همون من از سادگی ک داشتم بدون هیچ مدرکی حرف پدرم رو باور کردم و با جیهو دشمن شدم بعد از اون دیگ باهم حرف نزدیم بعد از این ماجرا یک سال بعد توی یک مهمونی خوناشامی بودیم ک جیهو هم بود اونجا باهم یک دعوای خیلی شدید میکنیم ک پای من میشکنه و دست جیهو هم تیر میخوره جیهو خیلی اوایلش سعی میکرد ک ثابت کنه الکیه ولی دیگ بعدش انگاری اونم با من دشمن شد و دیگ بعد از اون ماجرا همو ندیدیم و خبری نداریم تا به امروز ک انگار با معشوقه ی من گرم گرفته
+گرم چیه در حد دوست فقط حرف میزدیم
×خلاصه بگم دیگ باهاش حرف نمیزنی باشگاه هم نمیری
+یااا باشگاه میرم
×عمارت باشگاه داره نمیخواد بری
+ولی...
×ولی نداره عشقم
+باش
×حالا جیهو زنگ زده بود به تو برا چی؟
+چند روز پیش به من گفت ک باید منو ببینه میخواد چیز مهمی رو بگه بعدش دیگ قرار بود امروز ساعت ۲ همو ببینیم زنگ زدم بهش بگم تا امروز نمیام
×اونوقت بدون اجازه ی من قرار گذاشتی؟
+اون قرار برای قبل از اعترافمون بود عزیزم
×باشه پس...برای شب من بار میخوام برم قرار دارم با یکی از بهترین بیلیارد باز های ایتالیا میخوام برم اونجا جنابعالی هم باید بیای
+وا من چرا؟
×زیرا برای اینکه...
+یااا(خنده)
×(خنده)باید بیای دیگ نمیخوام تنها باشی تو عمارت
+خیلی خب باشه پس کی میریم؟
×۸ میریم
+باشه
part ¹¹
+برگشتم دیدم ک کوکه داره با عصبانیت نگام میکنه صدای جیهو از پشت گوشی میومد ک هی الو الو میکرد کوک گوشی رو برداشت قطع کرد وقتی ک اسم جیهو به چشمش خورد بدتر دیوونه شد
×چه غلطی داشتی میکردی هااا؟(داد)
+از ترس و استرس زبونم بند اومده بود از بچگی هر وقت کسی سرم داد میزد زبونم قفل میکرد از ترس سرمو انداخته بودم پایین ک دستمو گرفت و بلندم کرد انداختم روی تخت و خودشم نشست جلوم
×بگو داشتی چیکار میکردی؟(کمی داد)
+با..جی..جیهو حرف میزدم
×بگو حرف نمیزدم لاس میزدم دیگ
+نه بخدا کوک چرا اینجوری فک میکنی جیهو دوست باشگاهیمه اونجا باهم آشنا شدیم
×اصلا تو جیهو رو میشناسی اخه؟
+جیهو آره دیگ گفتم ک
×از این به بعد حق نداری با این پسر یک کلمه حرف بزنی حتی پی ام
+چرا؟
×حرف نباشه فقط چشم(دستوری)
×نشنیدم
+چ..چشم
×خوبه حالا هم پاشو بیا برای شب باید بریم جایی ی چیزایی باید بگم بهت
+باشه الان میام
×بیا بیبی منتظرتم
+کوک رفت بیرون مغزم به شدت درگیر بود یعنی جیهو کیه کوک از کجا میشناستش بلند شدم رفتم توی اتاق کار کوک پشت میز کارش نشسته بود منم نشستم روی صندلی
×خوشگلم اونجا نه رو پام
+چه فرقی میکنه حالا
×بدو بیا
+هوفف
رفتم نشستم روی پاهاش
×خب ما الان دوتا عاشق و معشوق هستیم درسته؟
+اوهوم درسته
×خب پس از اونجایی ک بین همه ی عاشق و معشوق ها قوانینی وجود داره بین ماهم وجود داره ک باید رعایت بشه
+امیدوارم زیاد نباشه بفرما
×اول از همه هر کاری میخوای انجام بدی حتی کوچکترین چیز باید از من اجازه بگیری
همیشه اجازه نداری تنهایی بری جایی فقط برای بعضی از روزاست
با هیچ پسری جزو من حتی با برادرات حق گرم گرفتن رو نداری
شبا همیشه باید لخت باشی تا باهم بخوابیم
و هیچ وقت هم بدون من اجازه ی خوردن مشروب و حتی خون رو نداری فعلا همینا اگ بازم یادم اومد میگم
+خسته نباشی اینجا هم پادگانه درسته
×مزه نریز میسو رعایت کن فقط یک بار اخطار میدم بار دوم تنبیه هستش
+اوکی متوجه شدم...میگم ک یک سوال
×جون؟
+جیهو رو از کجا میشناسی؟
×خب ماجرا داره...
+میشه بگی
×مربوط میشه به چند سال پیش وقتی ک دبیرستانی بودم من و جیهو باهم بهترین رفیق ها بودیم خیلی صمیمی بودیم جونمونو میدادیم واسه هم اما این رابطه فقط برای دو سال بعد بعد از اون دوسال روزی پدرم اومد و گفت ک جیهو میخواد منو بکشه سر همون من از سادگی ک داشتم بدون هیچ مدرکی حرف پدرم رو باور کردم و با جیهو دشمن شدم بعد از اون دیگ باهم حرف نزدیم بعد از این ماجرا یک سال بعد توی یک مهمونی خوناشامی بودیم ک جیهو هم بود اونجا باهم یک دعوای خیلی شدید میکنیم ک پای من میشکنه و دست جیهو هم تیر میخوره جیهو خیلی اوایلش سعی میکرد ک ثابت کنه الکیه ولی دیگ بعدش انگاری اونم با من دشمن شد و دیگ بعد از اون ماجرا همو ندیدیم و خبری نداریم تا به امروز ک انگار با معشوقه ی من گرم گرفته
+گرم چیه در حد دوست فقط حرف میزدیم
×خلاصه بگم دیگ باهاش حرف نمیزنی باشگاه هم نمیری
+یااا باشگاه میرم
×عمارت باشگاه داره نمیخواد بری
+ولی...
×ولی نداره عشقم
+باش
×حالا جیهو زنگ زده بود به تو برا چی؟
+چند روز پیش به من گفت ک باید منو ببینه میخواد چیز مهمی رو بگه بعدش دیگ قرار بود امروز ساعت ۲ همو ببینیم زنگ زدم بهش بگم تا امروز نمیام
×اونوقت بدون اجازه ی من قرار گذاشتی؟
+اون قرار برای قبل از اعترافمون بود عزیزم
×باشه پس...برای شب من بار میخوام برم قرار دارم با یکی از بهترین بیلیارد باز های ایتالیا میخوام برم اونجا جنابعالی هم باید بیای
+وا من چرا؟
×زیرا برای اینکه...
+یااا(خنده)
×(خنده)باید بیای دیگ نمیخوام تنها باشی تو عمارت
+خیلی خب باشه پس کی میریم؟
×۸ میریم
+باشه
۳۴.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.