صنما به دلنوازی نفسی بگیر دستم

صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن تو مستم
 
دل تنگ خویشتن را به تو می‌دهم، نگارا
بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم.
 
"اوحدی مراغه ای"
دیدگاه ها (۱۵)

گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش! معشوقه بودن است و «بریز ...

در بیداری نشد در خیال که میشود چمدانت را ببندی و در باران بر...

‌شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟تاب بی ماهی ندارد شب، ن...

در صدا کردنِ نام تویک «کجایی؟» پنهان است یک «کاش می بودی» ی...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

دیشب در کنار قبر مطهر شهید رئیسی عزیز

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط