کاش ممنوعه نبودی

کاش ممنوعه نبودی!
تا پنجره را می‌گشودم
و عطر نفس‌هایت را قطره قطره
در رگ‌هایم
چنان تزریق می‌کردم که حافظه‌ی کبود
تنم اسارت آغوشت را
به فراموشی می‌سپرد…!
#محرم #جذاب #نوشته_عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

با تو گاهی قهر وگاهی نیز سازش میکنممن تمام راه ها را آزمایش ...

ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمی‌خواهیمحور و جنت ای زاهد! بر...

خبرت هست که از خویش خبر نیست مراگذری کن که ز غم راهگذر نیست ...

بامدادان که کبوترهابر لب پنجره‌ باز سحر غلغله می‌آغازندجان گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط