p
p9
گفتم": قلبتو؟ جوجهی من... قلبت همین حالا هم پیش منه. ولی آره، قول میدم. با بهترین بیمهی دنیا، هیچوقت نمیذارم حتی یه خط هم روی قلبت بیفته... بیمه ویژه ی یونگی ! صد در صد تضمینی...
"یه ذره مکث کردم، خندهام رو جمع کردم، و تو چشمهاش زل زدم، همونطور که سرخ و خجالتزده بود. گفتم": اصلاً برای اون همهجور بیمهای میگیرم، دخترم ! قلبت، لبخندت، حتی اون لپهای گلگلیت. کسی حق نداره حتی یه نگاه اضافه بهشون بکنه!
"خندیدم، یه خندهی کوچولو که از ته دلم بود، و دوباره صاف نشستم، ولی دست از نگاه کردن بهش برنداشتم"
'صورتم رو با کف دستم پنهان کردم چیزی بیشتر از ذوق رو حس میکردم خیلی خیلی بیشتر از ذوق دستم رو نزدیک صورتش کردم و با کف دستم نیمه چپ صورتش رو قاب گرفتم پوست صورتش زیر دستم گرمتر از هر چیزی بود لبخندی زدم که میدونستم فقط مال اونه.... چشمها تمام صورتش را آنالیز کرد چقدر زیباتر از هر چیزی بود... چشماش... انگار میلیونها میلیون ستارههای درختان در اعماق چشمهاش دفن شده بود خالهای روی صورتش ... انگار فرشتهها بوسیده بودند قلبم برای بار دوم لرزید نفس عمیقی کشیدم و توی سینهام حبسش کردم با مردمک چشمام که میلرزید دوباره به چشماش خیره شدم کف دستم رو به صورتش فشردم من میخواستم فقط لمسش کنم... دستم رو توی دستش محکمتر کردم و سرم رو به طرفی کج کردم'
پس کاملا ایمن ایمنم دیگه؟؟؟
'خندیدم ،... چه حس خوبی بود که اینکه داشت بهم برای ادامه زندگیم اطمینان میداد... بوسه پروازی ز لبهام به طرف صورتش پرواز دادم'
"دلم ضعف رفت. اون خجالت کوچیک تو صداش، اون حرکتی که لبهاش وقتی حرف میزد میکردن، انگار که قلبم دوباره کشفش کرده بود.
نفس عمیقی کشیدم، سرمو یه ذره به طرفش خم کردم. گفتم": ایمن؟ هومم؟ تو امنترین جای دنیا رو داری!
گفتم": قلبتو؟ جوجهی من... قلبت همین حالا هم پیش منه. ولی آره، قول میدم. با بهترین بیمهی دنیا، هیچوقت نمیذارم حتی یه خط هم روی قلبت بیفته... بیمه ویژه ی یونگی ! صد در صد تضمینی...
"یه ذره مکث کردم، خندهام رو جمع کردم، و تو چشمهاش زل زدم، همونطور که سرخ و خجالتزده بود. گفتم": اصلاً برای اون همهجور بیمهای میگیرم، دخترم ! قلبت، لبخندت، حتی اون لپهای گلگلیت. کسی حق نداره حتی یه نگاه اضافه بهشون بکنه!
"خندیدم، یه خندهی کوچولو که از ته دلم بود، و دوباره صاف نشستم، ولی دست از نگاه کردن بهش برنداشتم"
'صورتم رو با کف دستم پنهان کردم چیزی بیشتر از ذوق رو حس میکردم خیلی خیلی بیشتر از ذوق دستم رو نزدیک صورتش کردم و با کف دستم نیمه چپ صورتش رو قاب گرفتم پوست صورتش زیر دستم گرمتر از هر چیزی بود لبخندی زدم که میدونستم فقط مال اونه.... چشمها تمام صورتش را آنالیز کرد چقدر زیباتر از هر چیزی بود... چشماش... انگار میلیونها میلیون ستارههای درختان در اعماق چشمهاش دفن شده بود خالهای روی صورتش ... انگار فرشتهها بوسیده بودند قلبم برای بار دوم لرزید نفس عمیقی کشیدم و توی سینهام حبسش کردم با مردمک چشمام که میلرزید دوباره به چشماش خیره شدم کف دستم رو به صورتش فشردم من میخواستم فقط لمسش کنم... دستم رو توی دستش محکمتر کردم و سرم رو به طرفی کج کردم'
پس کاملا ایمن ایمنم دیگه؟؟؟
'خندیدم ،... چه حس خوبی بود که اینکه داشت بهم برای ادامه زندگیم اطمینان میداد... بوسه پروازی ز لبهام به طرف صورتش پرواز دادم'
"دلم ضعف رفت. اون خجالت کوچیک تو صداش، اون حرکتی که لبهاش وقتی حرف میزد میکردن، انگار که قلبم دوباره کشفش کرده بود.
نفس عمیقی کشیدم، سرمو یه ذره به طرفش خم کردم. گفتم": ایمن؟ هومم؟ تو امنترین جای دنیا رو داری!
- ۱۸.۹k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط