🖤Не трогай книгу📕
🖤Не трогай книгу📕
20
از در خونه زدم بیرون کتاب توی دستم بود
فشارش دادم .
احساس می کردم بهم داره قدرت میده !
پوستم یخ کرده بود
از حیات گزشتم و رفتم پشت خونه .
تنها راه وارد شدن به زیر زمین یه در قدیمی بود
که کف حیاط پشت خونه بود و زیر درخت کهن
کج شده .
رسیدم بالا سر در نفس عمیقی کشیدم
و بعد دست انداختم به دست گیره درو کشیدم
اولش باز نشد
ولی بعدش باز شد .
خاک ها روی زمین ریخت و بعد کلی باد از درگاه
یک هو اومد تو صورتم .
سرفه کردم و بعد با یه راه پله
خاک گرفته تاریک و نمناک روبه روشدم
ترس افتاد تو جونم .
و بعد یک هو یه صدای.....
_____________________________________________________
Like . 32
kamint . 26
20
از در خونه زدم بیرون کتاب توی دستم بود
فشارش دادم .
احساس می کردم بهم داره قدرت میده !
پوستم یخ کرده بود
از حیات گزشتم و رفتم پشت خونه .
تنها راه وارد شدن به زیر زمین یه در قدیمی بود
که کف حیاط پشت خونه بود و زیر درخت کهن
کج شده .
رسیدم بالا سر در نفس عمیقی کشیدم
و بعد دست انداختم به دست گیره درو کشیدم
اولش باز نشد
ولی بعدش باز شد .
خاک ها روی زمین ریخت و بعد کلی باد از درگاه
یک هو اومد تو صورتم .
سرفه کردم و بعد با یه راه پله
خاک گرفته تاریک و نمناک روبه روشدم
ترس افتاد تو جونم .
و بعد یک هو یه صدای.....
_____________________________________________________
Like . 32
kamint . 26
۷.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.