تمام ناتمام منM
#تمام_ناتمام_منM
سرم روی پاهاش گذاشته و دراز کشیده بودم؛ روی حصیر، رو به آسمون.داشتیم ستاره هارو نگاه می کردیم. صدای جیر جیرک ها بوسیدنی بود.دستاش لای موهام...
یهو گفتم:دلبر! میگما...
گفت:جونم دلدار
گفتم:میشه پروانه بشی بشینی رو شونه م؟!
میشه کفتر بشی و جلدم باشی؟! میشه اهلیم بشی؟!
گل گلدونم بشی؟!
شاه چراغ خونه م بشی؟!
عزیزتر از جونم بشی؟!...
لپمو کشید،گفت:کم زبون بریز دلربا.
سرمو بالا گرفتم.بهش نگاه کردم.تو آسمونا سیر می کرد.
داشتم خداروشکر میکردم واسه وجودش.حسابی محوش شده بودم، که سنگینی نگاهشو حس کردم.به خودم اومدم.خندید ،خم شد پیشونیمو بوسید.
اون لحظه اوج خوشبختی و آرامش رو کنارش حس کردم.
می خواستم دستمو بکشم رو صورتش که از خواب پریدم.
نفس عمیقی کشیدم و لبخند زدم...
از وقتی اومدی رنگ کابوسو ندیدم ،عوضش تو رویاهام ستاره چیدم.
این روزها حالم خوب است؛خیلی خوب و"اتفاقا اینبار تو باور کن"
سرم روی پاهاش گذاشته و دراز کشیده بودم؛ روی حصیر، رو به آسمون.داشتیم ستاره هارو نگاه می کردیم. صدای جیر جیرک ها بوسیدنی بود.دستاش لای موهام...
یهو گفتم:دلبر! میگما...
گفت:جونم دلدار
گفتم:میشه پروانه بشی بشینی رو شونه م؟!
میشه کفتر بشی و جلدم باشی؟! میشه اهلیم بشی؟!
گل گلدونم بشی؟!
شاه چراغ خونه م بشی؟!
عزیزتر از جونم بشی؟!...
لپمو کشید،گفت:کم زبون بریز دلربا.
سرمو بالا گرفتم.بهش نگاه کردم.تو آسمونا سیر می کرد.
داشتم خداروشکر میکردم واسه وجودش.حسابی محوش شده بودم، که سنگینی نگاهشو حس کردم.به خودم اومدم.خندید ،خم شد پیشونیمو بوسید.
اون لحظه اوج خوشبختی و آرامش رو کنارش حس کردم.
می خواستم دستمو بکشم رو صورتش که از خواب پریدم.
نفس عمیقی کشیدم و لبخند زدم...
از وقتی اومدی رنگ کابوسو ندیدم ،عوضش تو رویاهام ستاره چیدم.
این روزها حالم خوب است؛خیلی خوب و"اتفاقا اینبار تو باور کن"
۴.۹k
۲۱ آذر ۱۴۰۰